مدیریت ذهنی مخاطب؛ امری مسلم در جنگ رسانه ای

شفقنارسانه_ سال هاست که نظام رسانه ای کشورهای مختلف به قدرت رسانه ها در حوزه روایتگری پی برده اند. به همین منظور سناریو و ابزار و نیروهای آموزش دیده ای برای این مهم در نظر گرفته اند. اتاق گفت وگوی شفقنا با توجه بدین منظور و به مناسبت هفته سواد رسانهای که شعارش”سواد رسانه ای اطلاعاتی در فضاهای دیجیتال: دستور کار جمعی جهان” است، به بررسی جنگ های رسانه پایه با حضور دکتر حمید ضیایی پرور مدرس دانشگاه و دکتر معصومه نصیری دبیر کل باشگاه توسعه سواد رسانه ای یونسکو ایران پرداخت.
متن کامل این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
جنگ های رسانه پایه مانند جنگ رسانه ای، جنگ شناختی و جنگ هشتگ ها چه ویژگی هایی دارند؟
ضیایی پرور : ما برای فهم جنگ های رسانه ای، جنگ شناختی، جنگ ادراکی و جنگ روایت ها لازم است تا ادبیاتی که در محافل علمی دنیا مطرح است، را روشن کنیم. جنگ نرم برگرفته از نظریه قدرت نرم آقای جوزف نای، اندیشمند علوم سیاسی آمریکا است که در حال حاضر هم یک ویدئو ده دقیقه ای بر روی تد دارد و در آن مبانی قدرت نرم را به خوبی توصیف کرده است. ما برای فهم جنگ نرم و رسانه ای ابتدا باید قدرت نرم را بشناسیم. آقای جوزف نای در قدرت نرم به این مساله اشاره می کند که، منابع قدرت به طور سنتی در طول تاریخ عبارت بودند از سلاح نظامی، قدرت اقتصادی، ثروت و…در واقع آنچه به عنوان حمله های فیزیکی و سخت افزاری قدرت مطرح است در قدرت سخت مطرح است. اما در مقابل آن آقای جوزف نای تشریح می کند که ما شاهد یک پدیده دیگری به نام قدرت نرم هستیم که مبانی این قدرت نرم و مولفه ها و منابع آن از جنس سخت افزار نیستند از جنس نرم افزار و مغزافزار هستند.

در واقع ایشان و برخی نظریه پردازان معتقدند دانایی، توانایی است. پس اصلی ترین منبع قدرت نرم، دانایی و دانستن و دانش است. مواردی که از این منبع اصلی منشعب می شوند، توانمندی هایی از جنس هنر، رسانه، فرهنگ و…می باشد. اگر بخواهیم یک اصطلاح عامه پسند برای منابع قدرت نرم بیان کنیم، جاذبه و دافعه یک کشور یا دولت است.
استفاده از ابزار رسانه ای به عنوان یک جنگ نرم
حال اگر این مساله را بپذیریم متوجه خواهیم شد که جنگ ها هم از شکل و شمایل نظامی و حضور در صحنه و جنگ تن به تن بود، اما امروزه کشورها با قدرت نرم خود وارد جنگ شده اند و به جای وارد کردن ارتش، رسانه ها وارد جنگ شده اند. بنابراین کشوری چون انگلستان با راه اندازی کمپانی رسانه ای چون بی بی سی، یک منبع قدرت نرم ایجاد کرده و در جنگ رسانه ای، از آن استفاده می کند.حتی کشورهای منطقه هم متوجه این امر شدند و در کنار سرمایه گذاری برای مهمات خود، در حوزه رسانه هم به همان اندازه در حال سرمایه گذاری هستند. چرا که در هزاره سوم، اصلی ترین عامل در جابجایی و تحول قدرت در کشورها می شود، تغییر در فکر است. یعنی آدم ها نگاهشان، بینش و جهان بینی اش نسبت به گذشته تغییر بکند.
در انواع جنگ های رسانه ای، چون جنگ های اطلاعاتی، جنگ های ترکیبی، جنگ های روایتی و ادراکی، دقیقا همین هدف مدنظر است که تغییر در نگرش آدم ها باید رخ دهد و به این نقطه رسیده اند که اگر طرز فکر ملت ها را تغییر دهیم، نیازی به جنگ نیست. هر چه جلوتر می رویم ابعاد این مساله پیچیده تر می شود. مثلا جنگ های اطلاعاتی، جنگ های روانی و جنگ رسانه های اجتماعی در این دسته قرار می گیرند.
آنچه ما به عنوان جنگ رسانه ای و جنگ نرم می شناسیم، یک نوع تغییر پارادایم در حوزه جنگ ها و تقابل کشورهاست که اتفاق افتاده است و امروز اغلب کشورهای دنیا به نوعی با این درگیر هستند و بسیاری از چالش های نظامی و جغرافیایی و سیاسی و قومی به این سمت سوق پیدا کرده است. حتی گروه های مختلف نظامی و شبه نظامی از ظرفیت رسانه ای در کنار جنگ سخت، استفاده می کنند.
خانم نصیری نظر و ارزیابی شما در این باره چیست؟ در دنیای امروز قدرت رسانه را چگونه می بینید؟
نصیری: امروز ربایش به معنای جلب کردن افکار عمومی در دنیا مساله اول و محل نزاع رسانه هاست و کشورهایی موفق هستند که می توانند روایتی ارائه دهند که این روایت ایجاد قرائت در ذهن مخاطب می کند. در چنین شرایطی که از جنگ های رسانه پایه صحبت می کنیم، امروزه به حوزه افکار عمومی آماده است. جوزف نای می گوید، اگر بتوانید نظام ادراکات، ترجیهات و سلایق مردم یک جامعه را تغییر دهید، توانسته اید آن جامعه را بدون هیچ زد و خورد و فشاری تحت سیطره خود دربیاورید.

هشتگ می تواند باعث انقلاب در کشورها شود
امروزه در حوزه مرزهای ذهنی مخاطب اتفاقات زیادی رخ داده است که از جنس جنگ های شناختی است، در برخی مواقع جنس آن ترکیبی است. یعنی با یک اتفاق سخت خیابانی روبرو شده ایم و در عین حال یک اتفاق جدی رسانه ای هم دارید، مدیریت تصویر ذهنی درست در حوزه جنگ رسانه ای و طراحی سناریو ها، باعث تغییرات در جامعه می شود. از طرفی دیگر امروزه ما موضوع هشتگ ها به عنوان یکی از جنگ های رسانه پایه ای را داریم که دارای اهمیت است. هشتگ می تواند باعث انقلاب در کشورها شود. یک بازدید رسانه ای در ارمنستان داشتیم وقتی انقلاب در ارمنستان رخ داد و آقای باشنیان روی کار آمد، اساسا هشتگ به عنوان یکی از مولفه های جدی آن انقلاب و تغییرات سیاسی در ارمنستان رخ داد.
بنابراین وقتی از جنگ های رسانه پایه صحبت می کنیم، جنگ هشتگ ها، جنگ روایت ها، جنگ شناختی و هیبریدی و جنگ رسانه و جنگ نرم و هر آنچه در بستر رسانه اتفاق می افتد و زمین جنگ و اذهان و افکار جامعه هست و رسانه آن جنگ افزار است و محتواهایی که به مخاطب می دهد، حکم تیرهایی را دارد که از این سلاح پرتاب می شود، بدون اینکه مخاطب سپری را در برابر خود گرفته باشد تا بتواند خود را مصون نگه دارد.
وقتی از جنگ های رسانه پایه صحبت می کنیم، اغلب اظهار نظرها بر این است که رسانه های ما در این حوزه عملکرد موفقی نداشته اند و به موقع اقدام پدافندی نداشتند. نکته در اینجاست که در جنگ های رسانه پایه عنصر رسانه فقط یک ضلع ماست، حتما ضلع امنیتی، ضلع اطلاعاتی و ضلع سیاسی هم باید برای تحقق سناریوها و اهداف طراحی شده یاری رسانند. در اتفاقات مختلف کشور، وقتی مسئولان آماری از فعالیت سرویس های امنیتی می دهند از فعالیت و شخصیت سیاسی و نقش رسانه می گویند، پس نباید در جنگ های رسانه ای تنها توقع و انتظار و نوک هدف را سمت رسانه بگیریم و از رسانه چیزی را درخواست کنیم که در توان آن نیست.
اگر هماهنگی بین رسانه و دیگر نهادها در مواقع حساس کار و بزنگاه اجتماعی و سیاسی نباشد، حتما در جنگ های رسانه پایه نمی توانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم. چون بخشی از اطلاعات برگرفته، از دیتاهایی است که در اختیار رسانه نیست اما یک نهاد دیگری با ارائه به موقع دیتا، به بهتر شدن فضای جامعه کمک می کند. در اتفاقات غزه شاهدیم، رسانه یک بخش مهم است اما روایتی که بر افکار عمومی غالب می شود و مورد پذیرش واقع می شود، تنها نتیجه روایت رسانه نیست. متاسفانه گاهی هم معکوس ایجاد قرائت می شود که در اینجا حتما برگرفته از اضلاع دیگر است.
مدیریت ذهنی مخاطب؛ امری مسلم در جنگ رسانه ای
ویژگی های جنگ رسانه پایه امروز دارای اهمیت است، بحث image management به معنای تلاش برای مدیریت ذهنی مخاطب بسیار در چنین جنگهایی دارای اهمیت است. کشوری در جنگ های رسانهپایه موفق است که بتواند تصویری در ذهن مخاطب ایجاد کند که آن تصویر، معانی را برگرفته از فاکتورهای مختلف اجتماعی به ذهن مخاطب متبادر کند و مخاطب کنار آن معنا بایستد و آن را قبول کند.

در تحولات سال گذشته، بحث جنگ های رسانه ای یکی از اقدامات مهمش مدیریت تصویر ذهنی بود. یعنی آنهایی توانستند در حوزه جنگ رسانه ای موفق شوند که توانستند، تصویر ذهنی بهتری با همگرایی و اتفاق نظر بیشتری مخابره کنند و بسازند و در ذهن مخاطب ایجاد کنند.
نکته دوم این است که جنگ های رسانه پایه، سعی می کنند شرایط را یا خفیف کنند یا ضریب فراوان دهند. مثلا اتفاقات کوچکی که به شدت بزرگنمایی می شود. در جنگ های رسانه ای پایه که برای کشور ما طراحی شده، حتما ایجاد نمایه ناامیدی یا فضایی که هیچ چشم اندازی ندارید، از مولفه های آن است.
در همین حوزه، ما جنگ هشتگ ها را با همه انواع اتفاقات عملیات روانی داریم. اینکه چقدر بتوانیم با این هشتگ همراهی جماعت ایجاد کنیم و باعث همگرایی افراد ذیل هشتگ باشیم تا بتواند واگیری هیجانی ایجاد کند و…جز ویژگی هایی است که حتما در جنگ های رسانه پایه به آن توجه می شود.
عملکرد رسانه ها را به عنوان یکی از ابزارهای جنگ نرم و نقش آنها در جنگ رسانه پایه چطور می بینید؟
ضیایی پرور: در اینجا دو بحث مطرح است که نقش رسانه های داخلی در کشورهای مختلف در حوزه جنگ های رسانه ای چیست؟ و دیگری مشخصا درباره رسانه های ایران و عملکرد آنها در تحولات مختلف است. در بخش اول اساسا داشتن رسانه های پرقدرت یکی از منابع قدرت یک کشور است. کشور قطر را با شبکه الجزیره می شناسند. در حالیکه الجزیره پایتخت کشور الجزایر است. قطر با ایجاد رسانه بزرگ و منطقه ای برای تاثیر گذاری بر افکار کشورهای عرب زبان، خود را در این عرصه مطرح کرده است.
داشتن رسانهی قدرتمند؛ یک استراتژی مهم و کلان برای کشورهاست
به نظرم الجزیره در حال حاضر به عنوان یک رسانه قدرتمند، مساوی با نفت و گاز قطر است. در کشورهای دیگر هم اوضاع چنین است. در انگلیس به عنوان مهد رسانه ای دنیا، رسانه به عنوان ابزار قدرت و استحکام سیاست اوست و از این ابزارها هم استفاده می کند. در کشورهای دیگر چون آمریکا و به ویژه در رسانه های آنلاین از این ظرفیت استفاده می کند و می توان گفت همه پلتفرم های اجتماعی دنیا، آمریکایی هستند. حتی در کشورهای اروپایی و آسیایی هم باز آن پلتفرم ها حاکمیت دارند.

بنابراین در بحث جنگ رسانه ای در دنیا، داشتن رسانه قدرتمند به طرزی که اولا مرجعیت خبری و رسانه ای افکار عمومی داخلی را خودش بر عهده داشته باشد و قدرت تاثیر گذاری بر کشورهای مختلف دنیا از طریق ابزار رسانه ای داشته باشد، خودش نوعی استراتژی کلان و مهم محسوب می شود. اما سوال اینجاست که چگونه می توان به رسانه های قدرتمند دسترسی پیدا کرد؟
رسانه قدرتمند اصلی ترین ابزار و لازمه دست بالا داشتن در جنگ های رسانه ای است.
اما لازمه داشتن یک رسانه قدرتمند چیست؟
ضیایی پرور: اولیننکته ای که با مطالعه کشورهای قدرتمند در حوزه رسانه ای متوجه می شویم، داشتن استقلال نسبی رسانه ها نسبت به حاکمیت است. درست است که خط مشی برخی رسانه ها بر اساس وزارت خارجه کشورهاست، ولی خود فعالیت و ورود رسانه به سوژه های مختلف، در گرو ابلاغ وزارت خانه ای نیست تا به میدان بیاید. بر خلاف رسانه های داخلی ما که وقتی یک اتفاقی رخ می دهد تا ۴۸ ساعت در سکوت محض هستند، تازه وقتی جریان روایت را از دست دادند، به آنها ابلاغ می کنند و بعد آنها ورود پیدا می کنند. استقلال به این مفهوم نیست.
دادن یارانه و دولتی بودن رسانه خود ضد نوعی قدرتِ رسانه است
البته در ایران ما مساله استقلال را در حوزه اقتصادی و معیشتی و تجاری هم داریم. به دلیل ساختار دولتی حاکم بر کشور، اغلب رسانه های ما دولتی هستند. یعنی بخش زیادی از رسانه های ما یا مالکیت شان در اختیار حاکمیت و دولت است یا بند ناف شان متصل به دولت است. یعنی اگر آگهی دولتی و یارانه و….نباشد آن رسانه نمی تواند فعالیتی داشته باشد. در کجای دنیا چنین است؟
دادن یارانه و دولتی بودن رسانه به شکل فعلی و افراطی که ما داریم خود ضد قدرتِ رسانه است. در تمام دنیا رسانه های قدرتمند، رسانه های مستقل و نسبتا مستقل هستند. حتی اگر نسبت به حاکمیت و قدرت خطا و فساد و اشکالی می بینند، به سرعت وارد کار می شوند.یکی از کارهای مهم تمام رسانه ها، نظارت بر قدرت است. متاسفانه در ایران این مساله برعکس است به این معنا که قدرت بر رسانه نظارت دارد.

وضعیت کشورهای دیگر به ویژه کشورهای همسایه در این باره چگونه است؟
ضیایی پرور: من یک مثال ساده می زنم. بیایید خود را با ترکیه و پاکستان مقایسه کنیم، دو کشور همسایه و مسلمان. اصلا با کشوری چون ترکیه قابل مقایسه نیستیم. ترکیه در حال حاضر از منظر قدرت رسانه ای، هم سطح کشورهای اروپایی است.حتی قابل مقایسه با افغانستان و عراق هم نیستیم. تعداد شبکه های تلویزیونی که دارند بسیار بیشتر از ماست و دارای رسانه های آزاد تری هستند.
آزادی رسانه در پاکستان -کشوری که ما آن را با وضعیت جنگی و تروریستی می شناسیم- …دارای روزنامه ای با عنوان “جنگ” است و در تیتر یکی از شماره هایش با اشاره به اختلاف پارلمان و نخست وزیرش نوشت : “بر پدر و مادر نخست وزیر لعنت.”
استقلال و تنوع رسانه ای و فعالیت رسانه ای، قدرت نرم کشورهاست. در واقع این مهم هم برای اقناع افکار عمومی و نگه داشتن مرجعیت رسانه ای است و هم اینکه مردم شان از آبشخور رسانه های داخلی تغذیه بشوند نه از رسانههای خارجی.
واگذاری میدان رسانه ای به دیگران؛ مهم ترین ضعف در مبانی قدرت رسانه ای
مهم ترین ضعف ما در ایجاد مبانی قدرت رسانه ای در کشور این است که میدان فعالیت رسانه ای و اقناع افکار عمومی را به امان خدا واگذار کرده ایم و رسانه های خارجی این فرصت را از ما گرفته اند. آنوقت است که ما کاملا جنگ رسانه ای را احساس می کنیم.
ما میدان جنگ رسانه ای را واگذار کردیم ولی واقعیت این است که نتوانستیم از ظرفیت رسانه های موجود هم به درستی استفاده کنیم. ما نتوانستیم حتی سواد رسانه ای که لازمه انتخابگری درست و تجزیه و تحلیل پیام های رسانهای است، را به مردم خود آموزش دهیم.
در حوزه جهانی داشتن رسانه قدرتمند لازمه پیروزی در جنگ رسانه است و در ایران متاسفانه با تضعیف رسانه هایمان، با وابسته کردن رسانه به منابع اقتصادی و مالی و اطلاعاتی و خبری دولتی، باعث تضعیف بدنه رسانه ای در کشور شده ایم. حتی ما در تبیین فعالیت های مثبت خودمان هم ناتوان هستیم. ما نیازمند تجدید نظر اساسی در این حوزه هستیم و نیازمند نگرش جدی به موضوع رسانه هستیم که نیاز به انقلاب در حوزه رسانه دارد که دگرگونی به وجود آورد وگرنه مثل مطبوعات مان که دچار مرگ شدند، در این حوزه هم با شکست روبرو خواهیم شد.
نیاز به تغییر در حوزه سیاستگذاری رسانه داریم
خانم نصیری عملکرد رسانه ها را در جنگ رسانه ای چطور ارزیابی می کنید؟ نیازمند چه سیاست و استراتژی در این باره هستیم؟
نصیری: ما نیاز داریم تا به صورت اساسی سیاستگذاری رسانه را تغییر دهیم ما در حوزه سیاست گذاری به فهم مفاهیمی از جمله مخاطب، یعنی مخاطب شناسی، جامعه شناسی، رفتارشناسی نیاز داریم. وقتی از یک پیام یا آنچه که قرار است در جامعه اثرگذار باشد، صحبت می کنیم یعنی چیزی که این مولفه های به آن توجه شده باشد.

قدرت رسانه و آنچه امروز بسیار دارای اهمیت است، به پیامی است که تولید میکند. یعنی چگونه پیامی تولید می شود و اینپیام به چه میزان می تواند مخاطب را وفادار نسبت به رسانه کند. ما مخاطب وفادار نداریم. برای مخاطب امروز فاصله حذف رسانه، یک کلیک کردن است. یعنی به راحتی با نداشتن روایت دست اول، -سناریویی که نیاز الان مخاطب است-، مخاطب را از دست داده اید.
مهم ترین مساله این است که ما اکثرا خط روایی نداریم، روایت سازی رسانه ای را بلد نیستیم. مثلا اتفاقی در جغرافیای ما رخ داد، همین بازی عربستان با ایران در اصفهان با چه بازتابی روبرو شد. با اینکه خبرنگار غالب در آنجا ایرانی است، اما تا چندین ساعت غلبه با رسانه های عربی بود و مخاطب در لحظه ای که نیاز به دریافت اطلاعات دارد، از رسانه داخلی محروم می شود و با یک کلیک به استقبال رسانه دیگر و حذف رسانه داخلی می رود. بنابراین موضوعی که دارای اهمیت است، «پیام» است.
ما در همین کشور رسانه ای به نام صدا و سیما داریم که شاید تجهیزات آن به اندازه اتحادیه اروپا باشد و یا کارمندان این رسانه بسیار بیشتر از شبکه خارجی “من و تو” باشد، اما ارائه پیام و جذب مخاطب آنها را با خودمان مقایسه کنیم می بینیم آنها برد بسیار بیشتری دارند. البته باید توجه کنیم که این رسانه را از جعلیات و روایت های دروغین و کارهای غیر حرفه ای بسیاری بهره میبرند، در اینجا خلق پیام مهم است و ایجاد مخاطب وفادار و اینکه افکار عمومی رسانه را مرجع خود بداند. از ویژگی های جنگ رسانه پایه، این است که مخاطب را به سمت و سویی می برد تا سیستم ایمنی جامعه را به شدت مختل کند و تصویری که در ذهن مخاطب ایجاد می کند، باعث می شود تا کاملا به کشور و حاکمیت و… اعتماد نکند. در واقع تردید و تضاد آفرینی از کارهای جنگ نرم است.
جنگ نرم به دنبال ایجاد تضاد و تقابل است
از صحبت های اصلی جنگ نرم این است که می گوید تضاد ایجاد کنید، تضاد به معنای ایجاد تقابل دو جنسیت، دو قومیت، حاکمیت و مردم، مردم در برابر مردم. در اتفاقات سال گذشته یک بخشی از آن تضاد و دو قطبی بین مردم و حاکمیت بود، اما یک بخش مهم دیگر آن تضاد و دو قطبی بین مردم بود. همه اینها در حوزه جنگ رسانه ای است. اگر مسئول و مقامی در حوزه جنگ رسانه صحبت می کند، باید به عنوان یک ژنرال باشد و نباید با یک سرباز بدون تجربه و تخصص جنگ را مدیریت کند.
چرا در جنگ رسانه ای بیشترین تاکید شما بر روی خلق و ارائه پیام به مخاطب است؟
نصیری: البته بحث شفافیت هم دارای اهمیت است ما در حوزه رسانه کلید واژه هایی چون شفافیت، به هنگام بودن، و پیام را با فاکتور های حرفه ای و دقیق و به روز آماده کردن برایمان اهمیت دارد. متأسفانه سبک خبری ما هنوز مانند ۲۰ سال گذشته است یعنی ما هنوز نمی دانیم که در عصری که شبکه های اجتماعی به صورت کپسولی به ما مطلب می دهند، من رسانه جریان اصلی چگونه باید پیامم را ارائه دهم که من دنبال شبکه اجتماعی نباشم بلکه او سرریز تولید من را ببرد و استفاده کند. پس وقتی به روزرسانی را نداریم و خلق معنا را به مفهوم جدید و مورد نیاز مخاطب نداریم، مخاطب منتظر ما نمی ماند. او برای دریافت اطلاعات به هر سمت و سویی می رود.

ما در جنگ روایت ها می گوییم روایت اول ولو روایت کذب باشد و مبتنی بر مولفه های شایعه و اخبار جعلی هم باشد، در ذهنمخاطب غلبه پیدا می کند و خدا نکند که این روایات کذب منجر به ایجاد قرائت هم بشود. در جنگ روایت ها می گویند حتی دفاع کردن شما، بازی کردن در زمین آن کسی است که روایت را ساخته است. یعنی اگر رسانه ای روایتی را علیه ما ساخت، حال منِ رسانه ای هر تلاشی کنم، هشتگ و روایت در رسانه خود بسازم، یک خطای راهبردی رسانه ای است. چون یک دور بازتولید آن پیام را انجام می دهم و یک دور دیگر، روایت ضعیف تر و متاخری تولید می کنم. در این حالت، مخاطب امروز هر دو روایت را مقایسه می کند به سمت روایت اول می رود.در حوزه جنگ روایت ها زمان عنصر مهمی است. باید قبل از حمله، تهدید را خنثی کرد.
همواره غافلگیر می شویم
یکی از مساله های مهم در رسانه های ما این است که همواره جاماندگی داریم و همواره غافلگیر می شویم. چند اتفاق با یک ویژگی یکسان در کشور رخ می دهد و ما هر بار از همان ناحیه غافلگیر می شویم و نمی دانیم باید چه کنیم. در حوزه رسانه اقدامات ما پدافندی و دفاعی است و هر دفاعی که بکنیم بازی کردن در زمین رقیب و دشمن ماست. توقع اقدام آفندی و یا ساخت ضد جریان با طول موج بالا برای خنثی کردن روایت های علیه کشور، دیگر یک توقع خیلی سخت و سنگینی است، چون ما در پیش شرط های رسانه گیر کردیم.
با توجه به اظهارت هر دوی شما که رسانه های ما معمولا سناریو و دانشی برای جنگ رسانه ای ندارند و همین موضوع باعث باخت آنها در جنگ روایت ها شده، راهکار شما برای این مساله چیست؟
ضیایی پرور؛ اولین راهکار بنده، لغو انحصاری صدا و سیماست. یعنی رادیو تلویزیون در ایران خصوصی شود یا لااقل اجازه راه اندازی شبکه های خصوصی داده شود. مگر ما از ترکیه و پاکستان چی چیزی کم داریم؟ اگر اجازه داده شود با همین یکراهکار، صد شبکه رادیو و تلویزیون خصوصی خواهیم داشت که قادرند مرجعیت رسانه ای را به کشور برگردانند.
ما تیم های رسانه ای قوی داریم پس باید از این ظرفیت استفاده کنیم. تمام کانال های فارسی زبان در خارج که در حال فعالیتند همه از رسانه داخلی تغذیه شدند. یعنی همه آن نیروها از داخل کشور رفتند. به همین خاطر ما ظرفیت تولید را داریم، لازمه آن این است که در موضوع اصل ۴۴ قانون اساسی تجدید نظر صورت بگیرد.

از دیگر راهکارها، لغو نظام مجوز دهی برای رسانه ها به شکل مرسوم است. ما نظام مجوزدهی را فقط در سیستم کمونیستی و سوسیالیستی داشتیم و الان هم در تعدادی از کشورها داریم. نظام مجوزی اساسا مخالف رشد استعدادهای رسانه ای در کشور است. رگولاتوری ضرورتا با مجوز صورت نمی گیرد. نظام رسانه ای در آمریکا کاملا مطابق با منافع ملی این کشور انجام وظیفه می کند در انگلیس و آلمان هم همینطور است و یک سری خط قرمز برای منافع ملی مطرح هست که رسانه ها هم آنرا قبول کرده اند و در همان چارچوب در حال فعالیت هستند، ولی نظاممجوز دهی بر آنها حاکم نیست. همچنین تصویب نظام جامع رسانه ای با رویکرد آزادی رسانه ای و زمینه رشد و شکوفایی رسانه ها در کشور، فراهم شود.
تقویت نهادهای صنفی برای حفاظت از آزادی های مدنی
پیشنهاد دیگر تقویت انجمن صنفی و نهادهای مدنی برای خبرنگاران است. همانطور که رسانه ضعیف داریم، NGO های ضعیف رسانه ای هم داریم. در دنیا بزرگترین رگولاتورهای رسانه ها، نظام های صنفی آنهاست. دولت و حاکمیت نباید خود را درگیر چالش های رسانه ای کند.
تقویت نهادهای صنفی هم برای حفاظت از آزادی های مدنی و رسانه ای طبق قانون اساسی و قانون مطبوعات و هم در جهت کنترل تخلفات حرفه ای رسانه ای، باید شکل بگیرد. مساله ای که مرحوم پرفسور معتمد نژاد در دو دهه قبل آن را مطرح کرد که ما باید نهادهای صنفی قدرتمند داشته باشیم و پروانه صلاحیت را این نهادها بدهند نه وزارتخانه های دولتی. بدنه نظام آموزش رسانه ای ما دچار ضعف است. در حال حاضر سیلابس ها و رشته و موضوعاتی که برای رسانه در ایران آموزش داده می شود، به درد کار رسانه نمی خورد. تجربیاتی که روزنامه نگاران در حین کار فرا می گیرند بسیار مهم تر از آموزش های دانشگاهی است.
نصیری: آقای دکتر به نظام آموزشی اشاره کردند. طبق تجربه ام در فضای رسانه همان افرادی هم که با سبک و سرفصل قدیم آموزش دیدند، متأسفانه همان ها هم پرچمدار رسانه نیستند. یعنی افرادی که لزوما رسانه نخوانده اند وقتی در رسانه فعالیت می کنند، خروجی آنها از جنس پیام مخاطب، از جنس مدیریت افکار عمومی به معنای نقطه زن و دقیق آن نیست.
نکات مهم در مدیریت رسانه افرادی است که رسانه را به مفهوم تحریریه فضای خبرنگاری و فرایند جمع آوری اطلاعات و شناختی که نسبت به آن داشته باشند، به صورت عملیاتی درک کرده اند. از چنین فضایی نمی توان جنگ روایت و رسانه ای و هشتگ انتظار داشت.
در حوزه جنگ رسانه ای دفاع و حمله ما یکی است
برخی فعالان رسانه ای ما تحت تاثیر اخبار و تصاویر جعلی هستند و فریب می خورند. به همین خاطر با ورود تکنولوژی های نوین، ضرورت آموزش برای اهالی رسانه مهم شده است. در سواد رسانه ای، باید و حتما مردم، رسانه و مسئولین آموزش ببینند.

مسئولی که فرامتن را نداند، طبیعتا ساختار حکمرانی را به سمتی می برد که نمی توان آنرا به عقب بازگرداند و احیا کرد. رسانه ای که نتواند مرز میان واقعیت و تصاویر دستکاری شده را تشخیص دهد، نمی تواند کار حرفه ای انجام دهد. در حوزه جنگرسانه ای تا وقتی متمرکز بر حوزه دفاع هستند و زمین دفاع و حمله ما با هم یکی است، البته همیشه در حال دفاع هستیم، قاعدتا پیش بینی اینکه توانمندی حمله کردن یا تخمین زدن زمین مقابل چه فاکتورهایی دارد که می توانیم سرمایه گذاری کنیم، را نداریم و این باعث می شود در جنگ های رسانه ای همواره عقب باشیم و همواره مغلوب باشیم .