اخبار

علوم شناختی و نفوذ| خطر ذهن‌های گرسنه زنگ زده و سهم‌خواه

خبرگزاری فارس- گروه رادیو و تلویزیون: برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» با هدف معرفی و آگاهی بخشی  علوم شناختی در قالب نبردها، دیپلماسی و نهایتا جنگ‌های شناختی هم در قالب‌های صلح مبتنی بر علوم شناختی و هم در قالب فضای عمومی عملکرد در چارچوب علوم شناختی در بستر رسانه به روی آنتن رادیو گفت‌وگو رفته است. این میزگرد که با همکاری خبرگزاری فارس و رادیو گفت و گو به روی آنتن می‌رود، با استفاده از تکنیک‌های علوم شناختی به گفتمان سازی بر مبنای تکنیک‌ها و شگردهای رسانه‌ای در حوزه شناختی می‌پردازد.

در قسمت دوم از فصل چهارم برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه»، معصومه نصیری به عنوان کارشناس مجری با علیرضا داودی (کارشناس رسانه و علوم شناختی) و احد سلاجقه (کارشناس ارشد حوزه امنیت و رسانه های نوین) به بحث درباره علوم شناختی و نفوذ پرداختند.

ـ «نفوذ» را چگونه تعریف می کنید؟ آیا وقتی از نفوذ صحبت می‌کنیم منظورمان یک هاله توهم توطئه ‌است یا چیزی است که بروز و ظهور دارد و ساحت‌های تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی در کشور را تحت تأثیر قرار می‌دهد؟

داودی: حوزه علوم شناختی هم کارکرد مثبت دارد، به شرط استفاده صحیح و هم کارکرد منفی دارد، به شرط بهره‌مندی از زوایا و تکنیک‌های آن برای بر هم زدن. در هر طرف ماجرا که قرار بگیرید، علوم شناختی هم می‌تواند علیه و هم می‌تواند له تلقی شود. به طور مثال، وقتی صحبت از حوزه نفوذ می‌کنیم اگر منظور ما حوزه نفوذ مقاومت در منطقه باشد از جنبه مثبت آن صحبت می‌کنیم اما اگر از نفوذ کارکردگرایانه انگلستان و آمریکا صحبت کنیم به جنبه منفی آن می‌پردازیم. ما اگر از حوزه نفوذ برای گسترش دایره انقلاب اسلامی صحبت کنیم از جنبه مثبت آن حرف می‌زنیم اما اگر از نفوذ برای استحاله کارکردها و یا پارادیم‌های انقلاب صحبت کنیم از جنبه منفی است.

پس حتماً باید طرف مسئله را مشخص کنیم که ما کدام طرف هستیم و داریم از کدام ساحت صحبت می‌کنیم. مسئله نفوذ که الان ما به آن می‌پردازیم از جنبه منفی است. یعنی آن‌ جایی که ما تحت نفوذ قرار گرفتیم. اما زمانی که راجع به علوم شناختی صحبت می‌کنیم از هفت موضوع حرف می‌زنیم که هر کدام در گام‌بندی‌های خود دارای یک سلسله مراتب هستند. نهایتاً نیز نفوذ خطی و نفوذ ترکیبی را از متن همین هفت مرحله استخراج می‌کنیم. اولین مرحله‌ای که در حوزه نفوذ صورت می‌گیرد رقیق کردن داشته‌های یک ملت نسبت به تحولات و رویدادهایی است که پیش رو دارند. رقیق‌سازی، خود شش، هفت مرحله بسیار جدی دارد؛ بازشناسایی، باز تعریف، تحریف، تحدید (به معنی محدود کردن) و تهدید (به معنای مورد حمله قرار دادن)، جایگزینی و استحاله. مرحله دوم توجه دادن به یک گزاره جدید برای جایگزین کردن نسبت به گزاره‌های قدیم هست. مرحله سوم تأکید حرفه‌ای بر اراده‌ای که شما پیش‌بینی نکردید اما الان پیش روی شما قرار دارد است. مرحله  چهارم تأکید بر نادرست بودند انتخاب‌های قبلی است که این انتخاب‌های قبلی از مرحله انتخاب دیدگاه ایدئولوژی هست تا مرحله فرم و کارکردی که در هر سیستم وجود دارد. مرحله پنجم، اصرار حرفه‌ای نسبت به انتخاب جدیدی که پیش روی شما قرار دادند است. مرحله ششم، تعاریف کارکردی انتخابی که برای شما قرار دادند است که این هم خودش دو، سه مرحله بسیار جدی را دارد که یکی از مهم‌ترین مراحل آن ناکارآمد نشان دادن فرآیند انتخاب قبلی شماست؛ از انتخاب دیدگاه گرفته تا انتخاب کارکرد. در مرحله اول به صورت مورد مطالعاتی و در مرحله دوم به طور فرآیندی به مسئله نگاه می‌کنند و نهایتاً مرحله هفتم تأکید بر مفید، مؤثر، کارآمد و از همه مهم‌تر این ناجی بودن انتخابی است که پیش روی شما قرار داده‌اند. باز هر کدام از این مراحل خود شئون متفاوتی دارد. رکن حوزه شناختی در نفوذ تبدیل کردن ناخواسته‌ها به خواسته‌ها و تبدیل کردن اراده‌ها به غیر ارادی‌ها است؛ این مهم‌ترین کارکرد حوزه شناختی برای تشکیل کریدور نفوذ است. یعنی همه این هفت مرحله و شئونی که در ذیل آن هست تازه توانسته شما را در معرض پذیرش نفوذ قرار بدهد که این نفوذ آیا خواست شما است؟ قاعدتاً خیر، آیا اراده شما است؟ قاعدتاً خیر.

اما بعد از قرار گرفتن در این کریدور و در این مسیر ناخواسته و غیر ارادی رضایت پیدا می‌کنید، اما اگر از شما سؤال کنند که این رضایت نشأت گرفته از چیست و آیا بهبود داده شده است در لحظه نمی‌توانی پاسخ بدهی! آرام آرام ما به یک قاعده می‌رسیم و آن هم کاهش سقف انتظارات و خواسته‌ها و نیازها از مسئله‌ای تحت عنوان بهبود دهنده توقع دارید. از این‌جا به بعد شما به عنوان یک مدلول قابل اعتماد در کریدور نفوذ علیه سیستم موجود اقدام می‌کنید. مثل نفوذی که تحت عنوان به اصطلاح عدالت‌خواهی یا در قالب مفهوم آمریکا قدرت برتر شکل می‌گیرد یا در قالب‌های متعدد دیگری که به آن می‌پردازیم.

– به قاعده این نفوذ برای تأثیرگذاری باید پشت واژگانی قرار بگیرد که بتواند همگرایی ذهنی بیشتری را ایجاد کند؛ چه برای مسئولی که تحت نفوذ قرار می‌گیرد و چه در مردمی که تحت نفوذ قرار می‌گیرند.  

داودی: نه از باب این‌که فرمایش شما نادرست است بلکه از این باب ‌که در ژنوم دال مرکزی آن دستکاری ایجاد کنم یک اصلاح به آن می‌زنم؛ باید پشت واژگانی قرار بگیرند که لزوماً همگرایی ایجاد نمی‌کنند و برای شروع منجر به واگرایی درون ساختی نمی‌شوند، و الا آن‌هایی که اهل فن و تفکر هستند می‌دانند که رابطه بین متغیرها با همدیگر در یک کانسپت اصلی چه طوری است. (در جنگ صفین) که بحث ان الحکم الا لله مطرح شد و قرآن سر نیزه رفت، همه آن‌ها که اهل مداقه بودند می‌دانستند که قرآن ناطق، علی(ع) است، پس به دنبال این مدلول‌های عوضی‌طور نمی‌رفتند و دال مرکزی آن‌جا مشخص بود. بنابراین آن‌جا قرآن را سر نیزه و اعلام ان الحکم الا لله کردن موجب جلوگیری از واگرایی در جریان دشمن شد. پس بنابراین قرار گرفتن پشت واژگان مقدس توسط جریاناتی که می‌خواهند نفوذ را عملیاتی کنند دال مرکزی متغیرها در یک انقلاب هستند و قبل از این‌که بخواهد منجر به همگرایی شود منجر به عدم واگرایی می‌شود.

از این‌جا به بعد مسئله نفوذ سریع‌تر، دقیق‌تر، حساب شده‌تر و مؤثرتر است و البته در جریان حمله کننده، شکننده‌تر هم تلقی می‌شود. پس برای این‌که خاصیت شکنندگی که هر آینه امکان دارد که متغیرهای آن دچار تغییرات جدی شوند در واقع به تأخیر بیفتد بهتر است از واژگانی استفاده کنند که واگرایی آن‌ها که منجر به از هم پاشیدگی و عقیم ماندن نفوذ می‌شود به تأخیر می‌افتد. بنابراین اولین کاری که در حوزه نفوذ می‌کنند این است که کارآمدان مدافعه اهل تحلیل نگهدارنده را حذف و ناکارآمدهای مدعی غیر مرتبط کاملاً بی‌ربط را جایگزین می‌کنند؛ این یعنی سهم دادن برای به تأخیر انداختن بروز واگرایی.

 ـ یعنی در حوزه نفوذ ابتدا روی مهره‌هایی که در واقع افراد هستند ورود می‌کنند؟

داودی: چون نگهدارنده یک سیستم افراد دارای تفکر انقلابی مستمر و مؤثر هستند. شما تا زمانی که نفر را حذف نکنید ترکیبی از فرآیند نفوذ را نمی‌توانید عملیاتی کنید. حالا امکان دارد که هر چیزی باشد. ماجرای قاضی شریح، خیلی پیچیده نیست که حکم داد امام باید با یزید بیعت کند و همه این را مستمسک قرار دادند و در مقابل امام ایستادند و گفتند که چون بیعت نکرده پس خونش حلال است. نفوذ لزوماً جنبه توپ و تانکی نیست و خیلی وقت‌ها یک قاضی یا یک مدیر ارشد می‌تواند دچار شود. در مقابل نفوذ اگر شما بخواهید ضد نفوذ داشته باشید، جریان مقاومت است که در ارکان مختلف بین‌الملل نفوذ کرده است.

ـ باید به نفوذ در افکار عمومی هم یک اشاره جدی داشته باشیم؛ چون به هر حال یک پذیرش اجتماعی برای همین جابه‌جایی مهره‌ها و افراد باید وجود داشته باشد و پس زدگی افکار عمومی اتفاق نیفتد. در حال حاضر و در ساحت‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، بیشتر کجا مبتلابه نفوذ هستیم؟

سلاجقه: یکی از این حوزه‌های بسیار مؤثر و پرکاربرد که مغفول مانده بحث نفوذ در حوزه اقتصاد است. اقتصاد مهم‌ترین حوزه‌ چگالی قدرت در حکومت است. چون با معیشت مردم درگیر است و بخش اعظم رضایتمندی مردم از حکومت در گرو این حوزه است.دال مرکزی حوزه نفوذ اقتصادی بحث ناکارآمد جلوه دادن است. من از مباحث نظری یک مقدار فاصله می‌گیرم و با چند مصداق این بحث را طرح می کنم. فرض کنید که بدون هیچ زحمتی به شما یک شرکت دادند که این شرکت سودده هست و بازار کاملاً فراگیری دارد و شما نیاز نیست که زحمت بکشید و دنبال بازارگردانی یا معرفی محصول خود باشید و بعد از چند سال این شرکت زیان‌ده می‌شود. علت آن چیست؟ بعد از جنگ اقتصاد کشور دچار نوعی سرمایه‌داری رفاقتی شد که در نتیجه آن دو تا بال تعهد و تخصص را در حوزه اقتصاد از دست دادیم.

یعنی من و دوستانم در حزب و گروه و دسته سیاسی وقتی به قدرت می رسیم تمام حوزه اقتصاد را برای خود می‌دانیم و دوستان خود را در نقاط حساس منصوب می‌کنیم و با این سرمایه‌داری رفاقتی و بدون نظارت و ارزیابی دقیقی که باید از این شرکت‌ها و مدیران آن‌ها صورت بگیرد، در مقاطع مختلف زمانی متأسفانه اخبار ناگواری از حیف و میل بیت‌المال می‌شنویم.

– علاوه بر این سرمایه‌داری رفاقتی که به آن اشاره کردید این مسئله هم هست که نفوذهایی در ساحت‌های تصمیم‌گیری رخ می دهد. یعنی من می‌دانم که تصمیم درست چه چیزی است و برای ساماندهی بازار چه باید کنم اما تعمداً به جهت نفوذی که باید در سیستم اقتصادی صورت بگیرد به گونه‌ای رفتار می‌کنم که در تضاد با نفع جامعه است. به همین دلیل هم هست که فرد، گاهی در مواجهه با بازار می‌گوید این مسئله را من هم که متوجه هستم، چه طور است چرا آن مسئول متوجه نیست؟! این‌جا به نظر می‌آید که خط نفوذ به خصوص در اقتصاد جدی است.

سلاجقه: بگذارید حرف شما را این گونه ترجمه کنم که ما هیچ مانیفست اقتصاد اسلامی در کشور نداریم. برنده جایزه نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۲ آقای آلن راس در مصاحبه‌ای با یکی از مجلات ما گفت که اسلام ظرفیت این را دارد که در حوزه اقتصاد هم نظریه‌پردازی کند و هم افکار عمومی را اقناع کند. مرحوم حجت الاسلام سیدحسین موسویان رئیس اسبق و فقید فقهی بانک مرکزی هم علناً عین این جمله را گفتند. اما چرا این اتفاق نیفتاده است و هنوز نتوانسته‌ایم تئوری اقتصاد اسلامی را صورت‌بندی کنیم؟ ما هیچ سندی دال بر ارزیابی دقیق تعارض منافع در حوزه اقتصاد خود نداریم. امروزه در برخی کشورها اگر فردی بیشتر از پنج هزار دلار گردش مالی سالانه داشته باشید آن بانک یا بنگاه اقتصادی از وی اسناد و مدارکی را دال بر این‌که بر اساس کدام قرارداد و کار اقتصادی به این مبلغ رسیده سؤال می‌کند، اما این‌جا برخی چند هزار میلیارد تومان دارند؛ آیا از کارمندی دولت به آن ثروت رسیده اند؟ خیر، از سرمایه‌داری رفاقتی است. نکته‌ای که خیلی مغفول مانده عدم استفاده از فناوری‌های نوین و ترکیب این‌ها در حوزه اقتصاد و سیاست برای ارزیابی عملکرد اتفاقات حوزه اقتصادی است. کدام سیستم هست که تعارض منافع را رصد کند و گزارش لحظه‌ای و هشدار بدهد که یک مدیر در این نقطه از بازار منتفع است.

ـ وقتی از نفوذ صحبت می‌کنیم تصور ما این است که یک قدرت ماورایی عجیب و غریب است، اما همان طور که اشاره کردید حتی یک نماینده مجلس می‌تواند در ساحت قانون‌گذاری یا نگارنده مصوبات می‌تواند به گونه‌ای رفتار کند که این قلب واژگانی اتفاق بیفتد. آقای مهندس سلاجقه تأکید بر حوزه نفوذ اقتصادی دارند و اشاره کردیم به این‌که خیلی‌ها معتقد هستند که امروز بحث اصلی ما بحث نفوذ فرهنگی و سیاسی هست.

داودی: شاید چالش اصلی امروز ما اقتصاد باشد اما باید دقت کنیم که اقتصاد زمانی تغییر می‌کند یا تبدیل به یک چالش می‌شود که فرهنگ و خواستگاه‌های ایدئولوژیک آن تغییر کرده باشد. شما زمانی که فرهنگ قرض الحسنه را که یک موضوع اقتصادی است تبدیل به فرهنگ ربا کنید، اقتصاد خواسته یا ناخواسته در مسیری حرکت می‌کند که جامعه را فلج کند. وقتی اعتقاد به گناه بودن فساد ولو کوچک تغییر کند، چیزی مثل اختلاف چند صد میلیاردی بیرون می‌زند. پس بنابراین آن جایی که گناه با تبصره ماده‌هایی تبدیل به غیر گناه می‌شود یعنی  فرهنگ اسلامی با زیر مجموعه نگاه انقلابی تبدیل به فرهنگ شبه اسلامی با تأکید بر قواعد جمهوریت می‌شود از اقتصاد چیزی بهتر از این در نمی‌آید. این اتفاق چه زمانی می‌افتد؟ زمانی که شما حوزه نفوذ را روی مفاهیم آوردید و دست آدم‌ها دادید و آدم‌ها را دچار دگردیسی‌های مفهومی و تفسیری کردید و آن‌ها که دچار دگردیسی شدند جایگزین افراد اصیل‌ بشوند. عالی‌ترین مرحله نفوذ آن‌ جایی است که ساختار را علیه ساختار می‌داند. علوم شناختی این‌جا نمی‌آید یک ذهن را عوض کند، می‌آید گزاره‌های یک ذهن را متقدم و متأخرهای آن را جابه‌جا می‌کند.

علوم شناختی وقتی می‌خواهد کارکرد منفی پیدا کند اولین کارش این است که می‌گردد ذهن‌های گرسنه زنگ زده سیری ناپذیر را پیدا می‌کند. مثلاً طرف کت و شلوار چند میلیون تومانی به تن دارد اما ذهنش گرسنه است و متوقف شده است. آدم‌هایی که دارای ذهن گرسنه زنگ زده سیری ناپذیر هستند به شدت به سمت پوشش این ضعف خود از طریق استفاده  از رانت و قدرت می‌روند. چنین ذهن هایی اولین نقطه نفوذ می‌شود. نکته دوم ذهن‌هایی است که احساس مالکیت از دست رفته می‌کنند و اصطلاحاً به آن‌ها ذهن‌های سهم‌خواه می‌گویند. علوم شناختی با کارکرد منفی به یک نفر که تا دیروز در جایگاه خاصی بوده به گونه‌ای می‌کند که طرف احساس کند می‌تواند رئیس کل آفاق و انفس باشد. این احساس نوعی توانمندی کاذب ذهنی را هم برای او ایجاد می‌کند در حالی که مهارت‌های لازم را ندارد. اما چون در یک فضای توهمی گیر کرده و مرتب هم این توهمات و تصورات را پمپ می‌کنند طرف به نقطه‌ای می‌رسد که می‌گوید سهم من از این سیستم کجاست. چنین ذهنی یکی از مهم‌ترین طعمه‌ها برای ایجاد خط نفوذ می‌شود چون از حالت تعادلی خارج شده است. علوم شناختی در این مرحله افراد را از حالت تعادل خارج می‌کند.

ـ یا شاید دست روی افرادی بگذارد که تعادل ندارند.

داودی: افرادی که تعادل ندارند لزوماً در یک سطح نیستند اما علوم شناختی برای نامتعادل کردن آدم‌ها اتفاقاً سراغ ظاهر الصلاح ها می‌رود. آدم نامتعادل در یک سیستم نامتعادل نظم غیر قابل قبولی ایجاد می‌کند که اسم آن دیگر نظم نیست و ساختار علیه ساختار است. دسته سوم آن‌هایی هستند که احساس زخم خوردگی یا ناکامی دارند؛ کسانی که به هر دلیلی در مقابل قرار گرفتند و زده شدند. مقام معظم رهبری جمله زیبایی را در پاسخ به عزیزی که در دیدار دانشجویان با ایشان گفت نام انقلابی را از روی مجلس بردارید فرمودند با این مضمون که این‌هایی که شما به آن‌ها نقد می‌کنید، خود آن‌ها جای شما بودند و به یک سری دیگر نقد می‌کردند.

حواستان باشد اگر مسیر تکامل را نروید یکی دیگر می‌آید این را به شما می‌گوید. یا این‌که یک جای دیگر می‌فرمایند مراقب باشید که حرفی که می‌زنید از حلقوم دشمن نباشد و با دشمن مخرج مشترک پیدا نکند. کار علوم شناختی همین است که چیزی که وجود ندارد را خلق می‌کند؛ مثل عده ای که سوژه‌سازی می‌کنند برای دشمنانی که عمری گدایی سوژه می‌کردند و نفر و سوژه خود را پیدا می کنند. در این میان ما چیزی تحت عنوان حبس محصور شده داریم. ما در حوزه شناختی دو جور حبس داریم؛ یکی حبس بسیط که باز است و یکی هم حبس محصور است. حبس بسیط آن‌جایی است که جسم شما را حبس کردند اما ذهن شما محصور نیست و باز است اما حبس محصور آن‌ جایی است که جسم شما باز است ولی ذهن شما را محصور کرده‌اند. تمام جریان نفوذ از همین تکنیک حبس محصور استفاده می‌کند و راه خود را باز می‌کند. این تیپ افراد وقتی که کنار هم قرار می‌گیرند، سیستم را به سمت استحاله پیش می‌برند. استحاله قبل از این‌که صورت بگیرند استیصال ایجاد می‌شود. مردم و افکار عمومی مستأصل می‌شوند، یعنی کارکرد نفوذ قبل از استیصال، مستأصل کردن افکار عمومی است و بعد استیصال سیستم.

ـ افکار عمومی چگونه تحت نفوذ قرار می‌گیرند که تبدیل به بخشی از پروسه نفوذ در مسئولین می‌شوند یا به آن‌ها جرأت رفتارهای تحت نفوذ را می‌دهند؟

سلاجقه: من قبل از ورود به این بحث اشاره‌ای را در حوزه اهمیت اقتصاد عرض می‌کنم؛ امیرالمؤمنین(ع) در روایت معروف خود می‌فرمایند از دری که فقر وارد می‌شود از همان در ایمان می‌رود. پس بنابراین حوزه اقتصاد از اهمیت بالایی برخوردار است و یکی از مؤلفه‌های اصلی قدرت، ایجاد ارزش افزوده و یک اقتصاد سالم است. نکته‌ای را که می‌خواهم بگویم شاید در رسانه‌های رسمی به آن اشاره نشده است و با این مصداقی که امروز می‌خواهم در حوزه نفوذ صحبت کنم شاید تا به حال صحبت نشده باشد. این درس اصلی بحث ضد جاسوسی است که نفوذ از کدام حوزه دارد اتفاق می‌افتد. من برای اولین بار در صدا و سیما می‌گویم که نفوذ در حوزه ضد جاسوسی از کدام حوزه‌ها دارد نشأت می‌گیرد.

ـ خود جاسوسی سطحی‌ترین مدل نفوذ است؛ یعنی نفوذ در آن ساحتی که جاسوسی نیست و با دست خود ما دارد اتفاق می‌افتد خطر جدی‌تر است.

سلاجقه: خیلی از ما در مواردی که عرض می‌کنم درگیر پروژه جاسوسی بودیم بدون این‌که بدانیم. برای خیلی از افراد جامعه نیز همین اتفاق می‌افتد؛ حتی خیلی از کسانی که انقلابی واقعی هستند و دل آن‌ها برای این مملکت و نظام و مردم می‌سوزد و میهن دوست هستند و برای آگاهی عمومی زحمت می‌کشند و دل آن‌ها می‌خواهد که مملکت پیشرفت کند گاهی از این کانال فریب می خورند. ما در شش حوزه می‌توانیم نفوذ را دسته‌بندی کنیم. یک ـ از طریق خدا باوری؛ یعنی فرد به عنوان یک عامل بیگانه از درگاه خدا باوری، آسیبی به حوزه فرهنگی جامعه وارد می‌کند، دو ـ با تهییج یک فرد یا یک دسته و گروه به دراختیار گرفتن قدرت یا وعده قدرت، سه ـ وعده ثروت و پرداخت مبالغی در حوزه مالی و پولی، چهارـ حوزه شهرت؛ گاهی افراد دنبال این نیستند که حتماً به قدرت سیاسی یا به ثروت برسند، بلکه برای رسیدن به شهرت در پروژه نفوذ قرار می‌گیرند، پنج- استفاده از هنجارهایی که در جامعه تبدیل به عرف شده است؛ مثل به اصطلاح نمک‌گیر کردن افراد و اینکه به خاطر احساس دین، مجبور به انجام کارهایی می شوند. شش- به قول امنیتی ها «هانیترب» که به آن تله عسل یا استفاده از جذابیت‌های جنسی هم می گویند.

داودی: حوزه نفوذ در ذهن چه کار می‌کند، می‌گوید که بیا من خدای آسمان‌ها را تبدیل به خدای زمینی می‌کنم؛ یعنی خویش خداپنداری. نکته جالب این‌جاست که راحت‌ترین موارد در حوزه شناختی برای تأثیرگذاری هم همین افراد هستند. یعنی آن کسی که خیلی مدعی انقلابی‌گری و پاک دستی هستند.

سلاجقه: ذهنی که کانالیزه می‌شود دقیقاً همین است که به یک انسان خدا باور و خداپرست القاء می‌کنند که اگر یک کار را انجام بدهد خدمت به خدا و خلق خداست.

– نفوذ خطی و ترکیبی و مدل های آن ها را بحث کردیم، لطفا نفوذ نقطه‌ای و متقاعدسازی افراد برای قرار گرفتن در یک مسیر را تشریح کنید.

داودی: یک مثال خیلی دم دستی بزنم؛ تخم مرغ هایی را تبدیل به املت می کنند و شما می‌خورید و لذت می برید؛ همان لحظه به شما می گویند از تاریخ انقضای تخم مرغ ها یک ماه گذشته بود و شما دچار تهوع می شوید. بعد می‌گویند که شوخی کردیم و هنوز یک ماه دیگر از تاریخ انقضای آن مانده بود. جمله‌ای که این‌جا می‌گویید، این است که چرا کوفتمان کردی؟ شما همان تخم‌مرغ را دیدی و همان لحظه خوردی و لذت بردی و همان لحظه که به تو گفتند که تاریخ این منقضی شده است و همان لحظه که گفتند که تو را سر کار گذاشتیم، در آن واحد در یک نقطه به شما سه حالت دست می‌دهد. حوزه نفوذ در حوزه شناختی همین است. ذهن را به شدت متلاطم می‌کنند و ذهن متلاطم به شدت آسیب‌پذیر است. این تلاطم باعث می‌شود که افکار عمومی در لحظه نسبت به فلان موضوع، دیگر موضعی نداشته باشد. این غایت نفوذ توسط سیستم، فرد و تفکر و اهدا کردن آن به جامعه است؛ جایی که ذهن حساسیت ندارد.

 حساسیت‌زدایی خیلی کلمه خوبی است و من می‌گویم که کشتن حساسیت، و نفوذ همین است. دو دهه قبل در ماه مبارک رمضان اگر خانمی در خیابان کلا حجاب خود را برمی داشت چه مواجهه ای با او داشتند و ماه مبارک امسال چه؟ سیر این موضوع را نگاه کنید!

سلاجقه: شما از این معادله معلوم آن را گفتید و مجهول آن پاسخ به این معلوم است. این اتفاق -نفوذ از طریق ذهن- افتاده است و ما دچار یک ولنگاری فرهنگی شدیم.

داودی: شما درجه صد دارید، شصت دارید، پنجاه دارید، چهل دارید، صفر دارید، زیر صفر هم به آن ذهن منجمد می‌گویند که کلاً تعطیل است. یک راهکار ساده بیش‌تر وجود ندارد و به همان ترتیبی که از صد روی صفر آوردند و دوباره از صفر روی صد برگردانید.

ـ قابلیت این را دارد که اتفاق بیفتد؟

داودی: صددرصد. اولین نقطه‌ای که این‌جا خود را نشان می‌دهد این است که افکار عمومی به این فکر کنند که هر چه حساسیت‌های آن‌ها کمتر شود نسبت به پدیده‌های مختلف امنیت آن‌ها بیش‌تر به خطر می‌افتد. خیلی از شبه روشنفکرها و شارلاتان‌ها در داخل نمی‌خواستند مسئله داعش را بفهمند، اما خرداد سال ۱۳۹۶ که مجلس شورای اسلامی را زدند و چند تا شهید دادیم، متوجه شدند که این داعشی که می‌گویند یعنی چه و اگر در سوریه جلوی آن‌ها را نگیریم در تهران ما را می‌زنند. حالا قوه عاقله افکار عمومی یعنی چه؟ یعنی این‌که درک کند لزوماً نباید امنیت او از بین برود تا مفهوم امنیت را بفهمد، چون وقتی امنیت از بین رفت تلفات داریم و دیگر نمی‌توانیم آن را جبران کنیم. پس به همین نسبت که ضریب حساسیت پایین می‌آید، امنیت هم کاهش پیدا می‌کند. شما وقتی که فاز سوت‌زنی را توسط یک جریان معلوم الحال در ایران شروع می‌کنید، دراصل از بین بردن امنیت روانی در جامعه است چون مدل مواجهه و برخورد با فساد این روش نیست.

این خود فساد است؛ چون مخرج مشترک با دشمن پیدا می‌کند. هر چه حساسیت نسبت به این فضا پایین بیاید، امنیت روانی جامعه نسبت به کارکردهای انقلاب از بین می‌رود. وقتی امنیت روانی نسبت به کارکردهای یک نظام دچار تضعیف شود خیلی چیزها به پیوست آن دچار اشکال می‌شود. در ذهن، کارکرد خارجی و بیرونی ندارد. پس بنابراین مهم‌ترین راهکار این است که همان گونه که ضریب حساسیت را پایین می‌آورند چون کار نفوذ ایجاد فضای تصنعی در ضریب بالا دادن در یک مسئله است، به طور مثال یک زمان آب خوردن ما بند به رابطه با آمریکا شد! جریانی که در ایران می‌گوید فقط من هستم و آمدم که تحقق عدالت کنم و همه مشکل دارند الا من، یعنی خارج کردن انقلابیون از دور انقلاب به واسطه نوع رفتاری که صورت می‌گیرد. هر دوی این‌ها نشأت گرفته از حوزه نفوذ است و همه این‌ها توسط اذهانی شکل می‌گیرد که سال‌ها و به تدریج تحت نفوذ قرار گرفتند. پس این بحث نفوذی که ما به صورت نقطه‌ای، ترکیبی و خطی داریم از آن یاد می‌کنیم در این فرآیند نهایتاً منجر به یک عبارت می‌شود که فرد محبوس شده افکار عمومی را حبس می‌کند. بعد از حبس افکار عمومی هر نوع ارتقاء سیستمی کنسل می‌شود و همه چیز در جا می‌زند. مثل این می‌ماند که ما بازوهای اجرایی و رسانه‌ای را در خارج از کشور قطع کنیم و بعد بیاییم یک نفر را بگذاریم و بگوییم که برو گسترش بده. می‌گوید که تو خودت بازوها را قطع کردی و چه چیزی را گسترش بدهم؟ این همان نفوذ است! یعنی حبس کردن در عین محبوس بودن خود شما.

ـ موضوع این بحث خیلی جای صحبت دارد و ساحت‌های و شئون مختلف را در بر می گیرد. امیدوار هستم که بتوانیم یک برنامه دیگر را در حوزه علوم شناختی و بحث نفوذ داشته باشیم.

به گزارش خبرگزاری فارس، مجموعه برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» کاری از رادیو گفت و گو با همکاری سرویس هنر و رسانه خبرگزاری فارس، به تهیه کنندگی نوشین رهگذر، سردبیری علیرضا داودی، اجرای کارشناسی معصومه نصیری و هماهنگی عاطفه علی پور نوذری روزهای دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۱۶ از طریق امواج رادیو موج fm ردیف ۱۰۳،۵ مگاهرتز تقدیم علاقه‌مندان به حوزه علوم شناختی می‌شود.

برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه با هدف معرفی و آگاهی بخشی  علوم شناختی در قالب نبردها، دیپلماسی و نهایتا جنگ‌های شناختی، رادیو گفت‌و‌گو هم در قالب‌های صلح مبتنی بر علوم شناختی و هم در قالب فضای عمومی عملکرد در چارچوب علوم شناختی در بستر رسانه به روی آنتن رادیو گفت و گو رفته است. این میزگرد با استفاده از تکنیک‌های علوم شناختی به گفتمان سازی بر مبنای تکنیک‌ها و شگردهای رسانه‌ای در حوزه‌ی شناختی می‌پردازد.

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا