سلبریتی به مثابه مـخـدر رسـانـهای
«جان وارنوک هینکلی فردی است که در سال ۱۹۸۱ قصد جان رونالد ریگان رئیسجمهور وقت ایالات متحده آمریکا را کردهبود. این ترور نافرجام بود، ولی ریگان و دو محافظ عضو سرویس مخفی ایالات متحده زخمی شدند. هینکلی علت این ترور را تحت تأثیر قرار گرفتنِ جودی فاستر بازیگر سینما خوانده بود. هینکلی، یکی از طرفداران افراطیِ جودی بود. وی پس از دیدن فیلم راننده تاکسی، مجذوب جودی فاستر شد و پس از ورود فاستر به دانشگاه یِیل، برای او نامه میفرستاد و گاهی نیز برای او پیغام تلفنی میگذاشت. پس از ماجرای ترور، هینکلی انگیزهی این کار خود را تحت تأثیر قراردادن جودی فاستر اعلام کرد!»
دنیای امروز، دنیای نفوذ هرچه بیشتر رسانهها در بطن زندگی آحاد مردم است. پاتر معتقد است که میزان رشد اطلاعات در هر سال ۳۰ درصد افزایش پیدا میکند. این در حالی است که حدود ۳۰ درصد از زمان بیداری انسان با رسانهها به عنوان فعالیتی انحصاری صرف میشود و در ۳۹ درصد مواقع دیگر نیز استفاده از رسانهها در کنار سایرفعالیتها قرار دارد. این محاسبه نشان میدهد که به طورمیانگین افراد حدود ۷۰ درصد زمان یک روزشان را به استفاده از رسانه مشغول هستند. در مقابل، کمتر از ۳۱ درصد از زمان وقف کارهای دیگر میشود (حاجی حیدری و یزدانیان، ۱۳۹۰).
در دنیایی که رسانهها در صدر اولویتهای افراد هستند و با گذار به عصر ارتباطات مشارکتی و دوسویه امکان گفتوگو بین کنشگران مختلف به شدت تسهیل شده است، نیازِ دسترسی به منبعی معتبر و بههنجار که منطق رفتار و کنشهای افراد را در تعامل با رسانهها و دیگر کنشگران فعال این عرصه ساماندهی کند؛ بیش از پیش احساس میشود.
مارشال مک لوهان نظریهپردازی است که برای اولین بار از تعبیر «سوادرسانهای» استفاده کرد. از منظر وی، از زمانی که دهکده جهانی شکل گرفت انسانها ناگزیر از مجهز شدن به سواد جدیدی با عنوان سواد رسانهای شدند (حدادی، ۱۳۹۸).
برای مفهوم سواد رسانهای تعاریف متعددی ارائه شدهاست. به عنوان مثال، دایره المعارف بین المللی ارتباطات به ارائهی تعریف جامعی در مورد سواد رسانهای از قول کریست و پاتر پرداخته است: «توانایی دستیابی، تحلیل، ارزیابی و خلق پیامهایی از میان متون مختلف» (نعمتیفر، خجسته باقرزاده، و کاظمی، ۱۳۹۷).
موسسه آفکام، نهادی که در انگلستان در زمینهی تدوین مقررات سواد رسانهای فعالیت میکند؛ سواد رسانهای را اینگونه تعریف کردهاست: «سواد رسانهای دسترسی، درک و ایجاد ارتباط در بافتهای گوناگون است» (نعمتیفر، خجسته باقرزاده، و کاظمی، ۱۳۹۷).
اما اگر بخواهیم یک تعریف جامع و اجمالی از سواد رسانهای داشته باشیم شاید بتوان گفت تعریفی که دکتر یونس شکرخواه از این مفهوم ارائه داده است؛ یکی از مناسبترین تعریفها است. وی سواد رسانهای را «قدرت درک نحوه کار رسانهها ومعنیسازی درآنها و چگونگی سازماندهی استفاده از رسانهها » (شکرخواه، ۱۳۸۰) میداند.
آموزش سواد رسانهای جدای از آنکه افراد را قادر میسازد تا تحلیل مناسبی از هزاران اطلاعاتی که در طول روز دریافت میکنند داشته باشند و پیامهای هدفگذاری شدهی تکنیکال را شناسایی کنند؛ میتواند در جامعهپذیری آنها نیز نقش مهمی داشته باشد. به قول پات کیپینگ: «سواد رسانهای از شما شهروند بهتری میسازد».
از طرف دیگر در بحبوحه نفوذ هرچه بیشتر رسانهها به زندگی افراد،از مهمترین کنشگرانی که از دل این تحول سربرآوردند؛ سلبریتیها بودند. تعریف ساده سلبریتی عبارت است از شخص یا چیزی که توسط تعداد زیادی از افراد شناخته شود اما فراتر از این تعریف ساده، سلبریتی در دل فرهنگ عمومیِ دنیای جدید تعریف میشود. سلبریتیها تنها از آن رو اهمیت ندارند که توسط تعداد زیادی از مردم شناخته میشوند بلکه از آن رو دارای اهمیت هستند که اقدامات آنها اثرات قابل توجهی بر بخشی از مردم میگذارد (مولایی، ۱۳۹۵).
تا به حال برایتان اتفاق افتاده است که در تلویزیون یا فضای مجازی با مطلبی دربارهی اشخاص مشهور یا محتوایی از جانب آنها مواجه نشده باشید؟ به احتمال زیاد جواب شما “خیر” است زیرا مفهوم سلبریتی با “شهرت” گره خورده است و سلبریتیها همواره سعی میکنند به هر نحوی در کانون توجه باشند. در حقیقت سلبریتیها افراد معروفی هستند که بستری همچون فضای مجازی دقیقا همان نقطهای است که به شهرت آنان هرچه بیشتر دامن میزند. عدهای با همان جملهی معروف «سلبریتیها از رسوایی نان میخورند» هرچه بیشتر دیده شدند. بعضی دیگر با اظهار نظر در هرزمینهای اعم از سیاست و فرهنگ و … برای دیده شدن دست و پا زدند؛ حتی اگر صلاحیت اظهار عقیده در آن زمینهی خاص را نداشتند. دسته دیگری نیز شیوهی «نون به نرخ روزخوری» را برگزیدند و همراه مردم شدند و رژ بنفش زدند و چندی بعد تحریمهایشان علیه همان سازوکارهایی که روزی سنگش را به سینه میزدند شروع شد؛ یا در بهترین حالت نیز در بزنگاه سیل و زلزله به کنشهای انساندوستانه رو آوردند که هنوز نمیدانیم چقدر از این کنشها حقیقتاً خیرخواهانه بوده و چه میزان از آن صرفاً پوششی در راستای اهداف ایدئولوژیک بود. عدهی دیگر هم سر در لاک خود داشتند و با تبلیغات تجاری کمک به افزایش قدرت چرخ مصرفگرایی کردند. دستهای دیگر هم که پیشتر داعیهدار مباحث مربوط به سواد رسانهای بودند اینبار در عرصهی شهرت، در کانون مرکزی برنامههای کپی شده و دست دوم تجاری و در پشت پرده، تلاشهای ایدئولوژیک خود، سعی در مصادره کردن توجه مخاطب به نحو مطلوب خود دارند.
دنیای سلبریتیها هرچقدر هم رمزآلود و یا بعضاً کثیف باشد باید بپذیریم که در جهان امروز سلبریتیها گروهی هستند که اصولاً به آنها “توجه” و نوعی “اعتماد عمومی” وجود دارد. شاید نتوانند در تصمیمگیریهای مردم حرف آخر را بزنند اما میتوانند به خوبی در هدایت افکار آنها موثر باشند. نکتهی شایان توجهی که در این نقطه از بحث وجود دارد؛ کاربست سواد رسانهای در راستای تعامل فعال و صحیح مخاطب با این دسته از کنشگران است.
صاحبنظران علم ارتباطات، سواد رسانهای را مفهومی میدانند که در ۵ پرسش زیر مطرح میشود:
1. چه کسی پیامهای رسانهای را میآفریند؟
2. کدام یک از فنون رسانهها برای جلب توجه مخاطبان استفاده شده است؟
3. چگونه افراد مختلف، قضاوتها و تفسیرهای گوناگونی از پیامهای یکسان دارند؟
4. ارزشها و سبکهای زندگی که در رسانهها ارائه میشوند، کداماند؟
5. هدف سازندگان و آفریننندگان پیام چیست؟ (تاجریان، ۱۳۹۴)
حانیه چمنی| دانشجوی کارشناسی علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران
انتهای پیام