
در دنیای امروز بیشتر از آنکه انتشار سریع یک خبر مهم باشد، روایت رسانه از آن خبر اهمیت دارد. در گفتوگو با دکتر اردشیر زابلیزاده مهمترین رکن تعیینکننده این روایت را مورد بحث و بررسی قرار دادهایم.
به گزارش عصر هوشمندی، تا پیش ازین وقتی یک رویداد در یک گوشه از دنیا اتفاق میافتاد، رقابت رسانهها بر سر این بود که چه کسی اصل خبر را زودتر منتشر کند و مرجع خبر باشد؛ اما الان، در جنگ روایتها، دست برتر را رسانهای دارد که روایت خودش از آن رویداد را غالب کند. و این میان رسانهای حرفهایتر است که یک استراتژی مشخص برای روایت رویدادها داشته باشد. چهچیزی این استراتژی را برای رسانهها تعیین میکند و به کار گرفتن آن در تولیدات خبری چه ملزوماتی دارد؟ در این خصوص با دکتر اردشیر زابلیزاده از مدیران رسانهای باسابقه کشور گفتوگو نمودیم که در ادامه میخوانید. دکتر زابلی زاده عضو هیأتعلمی دانشگاه صداوسیما و مولف کتاب در حوزه جنگ روایتهاست.
همهچیز در این چارچوب تعیین میشود
آن چیزی که به روایت رسانه از یک واقعه، جهت میدهد چارچوب خبری است. هر رسانهای با استفاده از خطمشی و سیاستهای درونسازمان و برونسازمانی که دارد یک چارچوب برای خبرنویسی خودش انتخاب میکند؛ در واقع بر اساس اتاق خبر و آنچه سردبیران و استراتژیستهای سازمان تعیین میکنند، این چارچوب مشخص میشود. همانطور که در کتابهایم مورد بررسی قرار دادهام، نظریهپردازان زیادی تعاریف مختلفی برای چارچوب خبری ارائه دادهاند. چارچوب خبری یک مفهوم بینرشتهای بین جامعهشناسی، روانشناسی و ارتباطات است. البته برای اولین بار یک جامعهشناس بهنام «گافمن» این مفهوم را مطرح کرد. نظریهپردازان دیگری که نیز متناسب با حوزه دانشی خودشان برای چارچوب خبری تعریف ارائه کردهاند. بهنظر من مهمترین تعریفی که ژورنالیستها میتوانند به آن نگاه کنند، تعریفی است که آقای «رابرت متیو انتمن» در حوزه ارتباطات ارائه داده است. انتمن که رییس موسسه دیپلماسی همگانی و ارتباطات جهانی است برای اولین بار مفهوم چارچوببندی خبری را به ادبیات مطالعات ارتباطی وارد کرد. انتمن چارچوب بندی را اینگونه تعریف میکند: «چارچوب بندی شامل انتخاب و تاکید است؛ چارچوب بندی یعنی انتخاب برخی جنبه های یک واقعیت درک شده و برجسته تر کردن آنها در متن ارتباطی به روشی که یک تعریف خاص از مشکل، تفسیر علّی، ارزیابی اخلاقی و یا توصیه هایی برای حل آن را تبلیغ کند.»
نکته جالب اینجاست که اولین مصداقی که با این نظریه مورد بررسی قرار داد، مربوط به ایران بود. در واقعه سقوط هواپیمای مسافربری ایران توسط آمریکا، انتمن روزنامه های آمریکایی را مورد تحلیل قرار داد و با توصیفهایی که از رویداد نسبتا مشابه ساقط کردن یک یک هواپیمای کرهای به وسیله شوروی ارائه داده بودند، مقایسه کرد. بررسی او نشان داد که «مقالات خبری با گفتن اینکه ساقط کردن یک هواپیمای ایرانی یک مشکل فنی بوده و با انتخاب مناسب عکس و توصیف، عامل و قربانیان این حادثه را کم اهمیت جلوه دادند، حال آنکه ساقط کردن یک هواپیمای کره ای به وسیله شوروی به عنوان یک عمل شنیع به تصویر کشیده شد.»
در فرم و اجرا میتوان اغماض کرد اما در محتوا، خیر
«توسو» که یکی از نظریهپردازان بهنام عرصه رسانه است، میگوید چارچوب خبری را «فرم»، «روش اجرا» و «محتوا» تعیین میکند. در بحث فرم و روش اجرا رسانههای ما هنوز ضعف دارند؛ ما هنوز برای خودمان فرم و روش اجرایی که بومی کشور و برگرفته از فرهنگ خودمان باشد را نداریم؛ زیرا یکی از ویژگیهای اصلی چارچوب خبری این است که از فرهنگ بومی کشوری است که رسانه در آن فعالیت میکند. رسانههای ما در شیوه اجرا اجرا از الگوی رسانههای جریان اصلی استفاده میکنند؛ این در حالی است که این رسانهها متد اجرا را بر اساس فرهنگ کشور خودشان تنظیم کردهاند.
فرمی که به خبر میدهیم از جمله ایستاده یا نشسته خبر گفتن، استفاده از تبلت روی میز، تهیه میزهای خبر، نوع ارتباط با خبرنگار و تجهیزاتی که بهعنوان آکسسوار در استودیو استفاده میکنیم، آمدن در تحریریه خبر و خارجشدن از استودیوهای قدیمی همگی مربوط به اجرا و فرم هستند. با این وجود ین دو بخش مربوط به چارچوب خبر خیلی مهم نیست و به هر صورت استفاده از فرمتهای رایج تلویزیونی در رسانه معمول است. نگرانی آنجاست که در محتوا هم همین اتفاق بیفتد و چون برای تولید محتوا چارچوب مشخص و قوی نداریم، در راستای چارچوب رسانههای جریان اصلی در غرب حرکت کنیم.
یک مصداق: روایت تجاوز عربستان به یمن
از بحث تئوری رد شویم و مصداقیتر در مورد موضوع صحبت کنیم. چارچوب کجا به کار میآید؟ در مورد جنگی که اکنون در یمن جریان دارد، اگر یک خبرنگار بخواهد ورود کند حتما باید یک چارچوب مشخص و قوی برای خودش داشته باشد که دقیقا برای او تعریف کند خبر را باید چگونه ببیند. باید بداند اکنون در عرصه جنگ روایتها قرار داریم و او قرار است با چارچوبی که برایش تعریف شده، روایت خودش را از این جنگ ارائه کند.
دیگر خبر عینیت سابق را ندارد و تابعی از دیدگاههایی است که رسانه و خبرنگار دارد. یعنی بهجای اینکه خبر را بهصورت خام ارائه کنیم، یک برداشت از خبر را باید به مخاطب ارائه دهیم. حالا جنگ یمن را باید در کدام چارچوب دید؟ «جنگ» یا «صلح»؟ «علایق انسانی» یا چارچوب «فنی». بسیاری از خبرنگاران ما نمیدانند وقتی میخواهند اخبار را پوشش بدهند باید پارامترهای صلح را بر آن حاکم کنند یا پارامترهای جنگ را. این چارچوب بر این اساس تنظیم میشود که بخواهیم این را مبنا قرار دهیم که دو طرف عربستان و یمن هر کدام برای جنگ دارند میجنگند یا برای صلح. بهعلت عدم اشراف به این چارچوبها میبینیم که یک سردرگمی در تنظیم اخبار ما وجود دارد. چارچوب باید یک درک روشن و مشخصی از خبر و اتفاقاتی که میافتد را به شما بدهد. هر خبرنگار قبل از آنکه سر صحنه خبر برود باید این سوال را از خودش بپرسد که آیا این درک روشن و مشخص را از روایت رویداد دارد؟
مثلا میبینیم که رسانههای خود عربستان در تصاویری که از یمن ارائه میدهند، مدام از پلها و تأسیسات نظامی تصویر مخابره میکنند و هیچجا تصاویر مدارس و بیمارستانهای تخریب شده را در رسانههای آنها نمیبینیم. یعنی نگاه آنها نگاه فنی و با چارچوب نظامی است.
تصویر، مهمتر از متن
چارچوبسازی در ادامه و امتداد «برجستهسازی» است. برجستهسازی در دو شکل صورت میگیرد: یکی «چینش» و دیگری «پوشش». وقتی در رسانهها اخبار و گزارشها چینش میشوند، بر اساس اصل برجستهسازی است. اینکه رویداد را از کدام زاویه ببینیم، بُعد پوشش است که همان چارچوب و روایت ما از رویداد است. حرفهایگری زمانی اتفاق میافتد که خبرنگار از بیان صرفِ خبر در یک قالب مشخص تیتر و لید و متن فراتر رود و در روایت خود یک چارچوب خبری منسجم و مشخص را در پیش بگیرد. باید یک سناریو داشته باشد.
خبرنگاری موفق است که این چارچوبها را بهطور کامل بشناسد و در روایت خود به کار گیرد. بزرگتر و مهمتر از متن تصویر است؛ این تصویر است که پیام را منتقل میکند. اما ما تصویربردارانمان را با چارچوببندی خوب آشنا نکنیم و اگر چارچوب محتوایی مشخصی نداشته باشد، صرفا از زاویه فنی دوربین خود را تنظیم میکند؛ از زاویهای که یک تصویر با کیفیت و حرفهای را ارائه کند.
یک مثال دیگر را در نظر بگیریم؛ ۱۱ سپتامبر با چه تصویری در ذهن مردم دنیا نقش بستهاست؟ هواپیماهایی که به برج دوقلو برخورد کردند. اینطور نبود که هر تصویری از این اتفاق به جهان مخابره شود؛ از قبل یک چارچوب خبری برای آن تنظیم و نوشته شد. چارچوبی که بسته شده بود، فنی بود.
یا در مصداق دیگر رسانههای آمریکایی وقتی میخواهند اخبار مربوط به بمباران افغانستان را نشان دهند، هیچوقت تصویر یک مرد و زنی که بالای سر فرزندشان در حال گریه و زاری هستند را به مردم دنیا نشان نمیدهد. این چارچوب «علایق انسانی» است که این رسانهها از آن اجتناب میکنند. برعکس، چارچوب «فنی» را نشان میدهند. در مقابل رسانههایی که مدافع مردم افغانستان هستند، باید تصاویر را از زاویه مردان و زنان و کودکانی که در این بمباران کشته و زخمی میشوند را به دنیا مخابره کنند.
چهار رسانه، چهار کشور، بیداری اسلامی
مصداق مشخصی که من در کتاب «جنگ روایتها» مدنظر قرار دادم، اعتراضاتی بود که در سال ۲۰۱۰ از سمت مردم کشورهای عربی علیه حکومتهایشان شکل گرفت و به بیداری اسلامی معروف شد. در این پژوهش، اتفاقات چهار کشور تونس، مصر، لیبی و سوریه را از منظر چهار رسانه «سیانان»، «بیبیسی»، «الجزیره» و «پرستیوی» مورد ارزیابی قرار دادم.
یکی از چالشهای اساسی که در روایت رسانهای این تحولات وجود داشت، تفاوت بزرگی بود که بین اعتراضات مردم تونس و مصر با رویدادهای سوریه شاهد بودیم. در مصر مردم علیه حاکمیت وابسته به آمریکا و سازشکار با اسرائیل قیام کرده بودند اما در سوریه گروههای تکفیری فعال شده بودند که توسط آمریکا و اسرائیل حمایت میشدند. و سرنگونی جریان حاکم بر سوریه، خواست مستقیم غرب بود.
وقتی در آن بازه بعد از مصر و تونس، سوریه درگیر شد، خیلی از اتاقهای خبر داخلی سردرگم ماندند که رویدادهای این کشور را بر اساس چه چارچوب خبری روایت کنند. چون چارچوبی که تا آن لحظه در پیش گرفته بودند روایت قیام مردم بر علیه حاکمان وابسته به آمریکا بود؛ مشخصهای که در سوریه حاکم نبود. این در حالی است رسانههای غربی بهسرعت تلاش کردند این اتفاقات را نیز مانند مصر و لیبی، قیام مردم بر علیه جریان حاکم جلوه دهند.
چارچوبی که به داد اتاقهای خبر رسید، مفهومی بود که حضرت آقا تحت عنوان «بیداری اسلامی» معرفی کردند. قبل از اینکه این مفهوم تعریف شود، سردبیران در تنظیم اخبار گیج بودند. غربیها مفهوم «بهار عربی» را به کار میبردند و اینطور جا میانداختند که اتفاق که در این کشورها دارد میافتد، بهخاطر گرسنگی مردم است. نگاه، سرمایهداری و اقتصادی بود. اما زاویه نگاه حضرت آقا این بود که ریشه این خیزش مردمی، ظلمی است که بر مردم مسلمان این کشورها از سمت حاکمان وابسته به غرب وجود داشته است. این موضوع دوربین و قلم شما را جهت میدهد.
تصویر باید با گفتمان متناسب باشد
در بازه بیداری اسلامی مردم مصر همزمان با اعتراضات، در خیابان نماز جماعت برگزار میکردند. دوربین سیانان و بیبیسی در تصاویری که از اعتراضات مردم مصر مخابره میکردند، این تصاویر را نمیگنجاندند. چون با روایتی که میخواستند برای انگیزه این اعتراضات مطرح کنند، همخوانی نداشت. اما رسانههای کشور ما که بنا داشتند روایت «بیداری اسلامی» را در قاب دوربینهایشان بیاورند، ضرورت داشت روی این تصاویر خیلی مانور بدهند. نمیشود شعار و مفهومی که روی آن مانور میدهی، بیداری اسلامی باشد اما متن خبر و تصاویری که از رسانه مخابره میکنی تصاویری از سیانان باشد که در حال نشان دادن تقسیم غذا بین معترضان است.
پژوهشهای من نشان میداد در این مقطع سیانان و الجزیره در چارچوب خبری مشابه هم بودند و از سمت دیگر پرستیوی ناخواسته و ناآگاهانه همجهت با بیبیسی حرکت میکرد. بیبیسی خیلی تلاش میکند از چارچوب «علایق انسانی» خبرهایش را تنظیم کند و برای مخاطبان اینطور جا بیندازد که مردم برایش مهم است و نگاهش انساندوستانه است. این در حالی است که یک سناریوی خیلی جدی در راستای منافع دولت بریتانیا بهعنوان تأمینکننده مالی خود دارد. پرستیوی در آن مقطع خیلی تلاش میکند در چارچوب خبری بیداری اسلامی حرکت کند اما چون درک خوبی از آن پیدا نکرد و نتوانست با مفاهیم آن خوب ارتباط برقرار کند، قلم و تصویر در چارچوب دیگری پیش رفت.
نقش مهم خبرنگاران میدانی در رویدادهای بینالمللی و منطقهای
با این اوصاف و با توجه به اهمیتی که تصاویر و همینطور زاویه اخبار در پیادهکردن چارچوب خبری و شکلگرفتن روایت نقل شده از سمت رسانه دارد، در تحولات بینالمللی و بهویژه منطقه بسیار ضروری است که رسانههای ما خبرنگاران اختصاصی خودشان را داشته باشند تا مجبور نباشند از اخبار و تصاویر رسانههای دیگر که طبق چارچوب خودشان تنظیم شده، استفاده کنند.
به دلیل مشکلات اقتصادی که پیش آمده، نه تنها ما بلکه بسیاری از کشورهای دنیا خبرنگارانشان را در دنیا جمع کردهاند؛ و به خبرگزاریهای بینالمللی و سازمانهای فرهنگی-سیاسی مثل سفارتخانهها وابسته شدهاند. همین باعث میشود که چارچوبهای این رسانههای بینالمللی در رسانههای داخلی کشورها غالب شود. ما تصمیم میگیریم یک موضوع را بهعلت مهم بودن برجسته کنیم اما از چه زوایه نگاهی؟ اینجاست که بهعلت نداشتن خبرنگاران میدانی در برخی تحولات، بعضا دیدگاه رسانههای جریان اصلی غالب و حاکم میشود.
آیا خبرنگاران بومی میتوانند این جای خالی را برای رسانههای ما پر کنند؟ از دید من اگر رسانه ما، خبرنگاری بومی بگیرد و آن را با چارچوبهای خبری خود بهطور کامل آشنا کند، خوب است. اما یادمان باشد آن خبرنگار در فرهنگ بومی خودش بزرگ شده است و فرهنگ روی چارچوب تأثیر میگذارد. این نکته را باید مدنظر قرار داد.
ریشه مشکل اینجاست
از یک طرف خبرنگاران ما خوب آموزش نمیبیند؛ چه برای آشنایی با مفاهیم تئوری و چه برای تسلط و اشراف کامل به چارچوب خبری مدنظر رسانهای که در آن مشغول است.
یک اشکالی که به خبرنگاران ما در سایر کشورها وارد است این است که وقتی مثلا میخواهند اخبار یک کشور را مخابره کنند، تصویری که برای پسزمینه خود انتخاب میکنند یکی از نمادهای آن کشور است؛ مثلا در فرانسه، برج ایفل را انتخاب میکنند. این باعث میشود مخاطبان قبل از آنکه به خبر توجه کنند، متوجه تصویر پسزمینه شوند که یک تصویر با شکوه وزیباست. این یعنی با چارچوببندی آشنا نیست. برعکس خبرنگاران رسانههای خارجی که از ایران اخباری را مخابره میکنند، بر اساس چارچوبی که دارند تصویر پسزمینه خود را انتخاب میکنند و شما میبینید هیچگاه یک صحنه زیبا یا باشکوه از ایران در پسزمینه خبرنگاران خارجی قرار ندارد.
از طرف دیگر این نقص جدی دانشگاههای ما و اساتید حوزه ارتباطات است که خودشان را به روز نمیکنند. یعنی تولید ادبیات رسانهای امروز متناسب با فرهنگ ایرانی-اسلامی نمیکنند. و جزوههای کهنه و قدیمی جهان غرب را تدریس میکنند. در نتیجه دانشجویی که امروز در دانشگاههای ما در رشته ارتباطات درس میخواند، این مفاهیم را یاد میگیرد و زمان حضور در رسانهها به کار میگیرد. در حالیکه ما خیلی از خبرنگاران، سردبیران و استراتژیستهای رسانهای در ایران داریم که الان خودشان در عرصه رسانهای صاحبنظر هستند. بسیاری از سردبیران ما تجربیات گرانسنگی دارند که برای تدریس در دانشگاهها و برای استفاده رسانهایها تبدیل به ادبیات نمیشود. این در حالی است که در رسانههای مطرح دنیا، مدیران رسانهای و ژرونالیستهای جرفهای وقتی بازنشسته میشوند تجربیات خود را به کتاب و مقاله تبدیل میکنند و تبدیل به رفرنس در حوزه ارتباطات میشود.
در رویداد بیداری اسلامی من به همین دلیل این پژوهش جدی را انجام دادم تا تجربه ارزشمندی که رسانههای ما بر اساس چارچوب «بیداری اسلامی» داشتند، به یک ادبیات رسانهای قابل استفاده برای سالهای بعد تبدیل شود. همانطور که چارچوبهایی مانند جنگ و صلح توسط گافمن تعریف و تبدیل به مرجع در حوزه رسانه شد.
منبع: گروه رسانه خبرگزاری فارس؛ سیده راضیه حسینی
انتهای پیام