تکنیکی که به جنگ روایتها جهت میدهد

جنگ روایتها به یک کلیدواژه پرتکرار در دنیای رسانه تبدیل شده است. اما روایتها با چه فرایندی به تولیدات خبری و رسانهای تبدیل میشوند؟
به گزارش عصر هوشمندی به نقل از گروه رسانه خبرگزاری فارس، در دنیای رسانه، دیگر کمتر کسی هست که کلیدواژه «روایت» را نشنیده باشد؛ مفهومی که حالا آنقدر دامنه تاثیرش گسترده است که در یک جنگ نظامی هم میتواند پیروز ماجرا را تعیین کند و حتی از آن فراتر، تاریخ را هم روایت کند. اما در رسانهها یک روایت چگونه به تولیدات خبری تبدیل میشود و برای حاکم کردنِ یک روایت در اتفاقات و رویدادهای بیشمار دنیای امروز، چه فرایندی را باید طی کرد؟ در خصوص این موضوع با «فرشاد مهدیپور» از روزنامهنگاران باسابقه و مدیرمسئول روزنامه صبح نو گفتوگو نمودیم.
منظور از روایت دقیقا چیست و چهچیزی باعث جدال بین روایتها میشود؟
روایت آنچیزی است که به ما از جهان واقع گزارش میدهد و واقعیت بیرونی را برای ما بازنمایی و تفسیر میکند. اما این روایت، بسته به اینکه از زاویه نگاه چه کسی باشد، متفاوت است. برای روشنشدن موضوع یک مثال بزنیم؛ درخت را در نظر بگیرید که قرار است توسط یک نفر برای ما روایت شود. این فرد میتواند کسی باشد که به دنبال شکار رفته است؛ میتواند جنگلبان باشد و یا میتواند هم کسی باشد که برای قطع درخت آمده باشد. هر سه اینها وقتی با این درخت مواجه میشوند، از زاویه نگاه خودشان یک روایت برای این درخت دارند. جنگلبان این درخت را بهعنوان یک میراث طبیعی میبیند که باید از آن محافظت کند. او که تبر دارد، به درخت با این دید نگاه میکند که آیا چوب آن بهدرد میخورد یا نه. کسی که دنبال شکار است نیز بالا یا پشت درخت به دنبال شکار میگردد. پس یک درخت وجود دارد در این جنگل؛ اگر کسی نباشد تصویری هم از آن وجود ندارد. تصویرهایی هم که از آن وجود دارد بنا به آدمها و روایت های مختلف متفاوت خواهد بود.
حالا وقتی این آدمها با هم تعارض منافع پیدا کنند، بین روایتهایشان جدال شکل خواهد گرفت. مثلا بین جنگلبان و کسی که بدنبال شکار یا چوب درختان است. جنگلبان درخت را میراثی برای نسلهای بعد میبیند و طرف مقابل میگوید درخت باید برای تأمین نیاز به چوب مورد استفاده قرار بگیرد. اینجا، تعارضی بین روایتهای این آدمها هم شکل میگیرد و ممکن است حالت جدالگونه هم داشته باشد.
در فضای واقعی این موضوع به چه شکل است؟
برای فهم دقیقتر جنگ روایتها، آنرا وارد حوزه عمومی و واقعی خودمان بکنیم. بهعنوان نمونه در ماجرای آرامکو، پهپاد و موشکها بزرگترین پالایشگاه نفتی دنیا را خراب کرده بودند. روایت ما این بود که به یمنیها ظلم شده و آنها هم از هر ابزاری برای پاسخ به این ظلم استفاده میکنند. روایت جریان سعودی و امریکا این بود که ایران اینکار را انجام داده است. واقعه یکی بود. اما دو روایت کاملا متعارض و مختلف از آن وجود داشت.
پس در بحث روایتها، واقعیتها بنا به انگیزهها، رفتارها، تربیت، فرهنگ، عوامل اقتصادی و فردی باز نمایی میشوند و وقتی تعارض منافع وجود داشته باشد، بین روایتها جدال شکل میگیرد.
بازنماییها بعضا چند مرحلهای هم هستند. یعنی لزوما در یک مرحله رخ نمیدهند. ضرب المثلی هم در همین مورد داریم که میگوییم یک کلاغ و چهل کلاغ میشود. بازنمایی اول، با بازنمایی دوم فرق میکند. پس یک پدیده میتواند چندین بار بازنمایی شود و در هر بار، یک روایت حول آن شکل بگیرد.
«روایت» چگونه وارد فرایند تولید اخبار میشود؟
مفهومی تحتعنوان «چهارچوب بندی »داریم که در علوم اجتماعی و ارتباطات و مطالعات رسانهها به معنی ساختن قالبهایی است که جهان از طریق آن به نمایش در میآید. چارچوببندی کردن نوعی طرحواره تفسیری است؛ تعبیری که گافمن ۶۰ سال پیش بکار برده و میگوید: چارچوب، «طرحوارهای تفسیری» که به افراد امکان میدهد تا رویدادهای فضای زندگی و در کل جهان خود را پیدا کنند، درک کنند، تشخیص دهند و به آنها نامی اختصاص دهند. بر پایه این نظریه، رسانهها توجه خود را بر برخی رویدادها و موضوعات متمرکز میکنند و سپس آنها را در چارچوب یک محدوده معنایی خاص قرار میدهند.
برای مبنا قرار دادن یک روایت در رسانه، باید آن را به یک چارچوب خبری کنیم و به واقعیت و به سیاست تزریق بکنیم. دوباره یک مثال بزنم. انتخابات افغانستان، در امریکا برگزار میشود. در یک دورهای آمریکاییها انتخابات در افغانستان را به عنوان یک مدل از وضعیت آشفته و بهم ریخته در ذیل ترور و خشونت پوشش میدادند.اما از وقتی با طالبان وارد مذاکره شدند، بعنوان یک رویکرد دموکراتی آنرا بازنمایی کردند. پس در حالت اول، طرحواره تفسیری رسانههای آمریکا، نشان دادن تصویر خشونت و ترور و آشفتگی از انتخابات افغانستان بود و در حالت دوم این طرحواره به یک رویداد دموکراتیک از افغانستان تبدیل شد.
در مورد کرونا هم همینطور است. کرونا در مقطع اول که جریان ضد انقلاب و برانداز و جریان سادهاندیش داخلی همراهی کرد، این طرحواره در دستور کار قرار گرفت که ایران محل صدور کرونا به کشورهای منطقه بوده است؛ در حالی که واقعیت اینطور نبود. جریان پشت این فضاسازی رسانهای، یک طرحواره تفسیری برای ایران دارد که حول ایرانهراسی و ایجاد انزوا برای کشور ماست و در هر رویدادی آن را در فضاسازی رسانهای حول ایران مبنا قرار میدهد. در ماجرای کرونا تلاش کرد تصویری خلق کند که گویا ایران دارد کرونا را به دنیا سرایت میدهد. لذا میبینید در کانادا هم خبرنگار از مقامات سوال میکند که نقش ایران در در گسترش کرونا چه بوده است. وقتی این سوال برای یک خبرنگار در آن سر دنیا مطرح میشود، یعنی این جریان موفق شدهاند طرحواره خودشان را تا حدی جا بیاندازند.
چارچوببندی چه مزیتهایی دارد؟
برای جاانداختن یک روایت حول یک موضوع، برای آن یک چهارچوب خبری میسازیم که بتواند پدیده را معنا دار کند و به درک ما کمک کند. سپس همه مسائل و رویدادهای حول آن موضوع را بر اساس آن چارچوب روایت میکنیم. چهارچوببندی اخبار به مدیران رسانهای و به ژرونالیستها کمک میکند که در موقعیتهای مختلف درگیر موضوعات متعدد نشوند و تصمیم بگیرند در هر موقعیت به کدام سمت حرکت کنند. چون رسانهها درگیر رویدادهای زیادی میشوند، اگر چهارچوب خبری محکمی در ذهن خبرنگاران، دبیران و سردبیران وجود نداشته باشد، آنها انقدر درگیر حواشی جزئی یا موضوعات پراکنده میشوند که اساسا امکان تشخیص درستی یا نادرستی موضوعات وجود ندارد. در همین پدیده کرونا، هر بار اخبار متعددی در خصوص ابتلای مقامات به کرونا میآمد بعد هم تکذیب میشد. اگر رسانه یک چهارجوب خبری بر این اساس داشته باشد که هراس کرونا را کم کند، همه این اخبار را تخفیف میدهد.
در واقع شما یک رسانه بر اساس عوامل درون مثل سیاستهای سردبیری و عوامل بیرونی مثل سیاستهای رسانهای کشور به یک چارچوب میرسد و آن را در انعکاس رویدادها مدنظر قرار میدهد. مثلا یک چهارچوب بندی این است است که تمرکز بر روی آمار واقعی منتشر شده وزارت بهداشت باشد؛ هدف این است که مرجع اصلی، وزارت بهداشت باشد و هر چه اعلام کند، وجاهت داشته باشد. پس هر چه خلاف این موضع رسمی آمد ولو اینکه امکان راستای آزمایی نداشته باشیم باید موضع رسمی وزارت بهداشت را مبنا قرار دهیم. مثلا اگر سیاست خبری ما این است که آمار رسمی وجاهت داشته باشد، پس هر کس در هر جایی غیر از مقام رسمی حرفی زد ما آنرا همان اول رد میکنیم. مگر آنکه فرض اولیه دچار اخلال شود.
چه نمونههای دیگری از ضرورت این چارچوببندی اخیرا وجود داشته است؟
این مسئله اساس خیلی مهم است که کل سیستم خبری و رسانهای بداند که چه چهارچوبی دارد و با چه چهارچوبی باید برخورد کند. یک نمونه دیگر را بررسی کنیم؛ ما شش ماه پیش شاهد این بودیم که ورزشکارهای ما بخاطر عدم انصراف در صورت برخوردن به ورزشکارهای رژیم صهیونیستی در مسابقات، بعضا پناهندگی گرفتند. این مسئله به دو شکل قابل روایت است؛ یکی که برخی روزنامههای ورزشی روی این مانور دادند که این سیاست در مقابل اسرائیل غلط است و باعث شده که ما امتیازات جهانی را از دست بدهیم. روایت دیگر این بود که چرا ما توانایی لازم برای رسمی کردن موضع خودمان مبنی بر عدم رقابت با اسرائیلیها را نداریم و آن را در دنیا تثبیت نکردهایم که منجر به محرومیت ورزشکارانمان نشود. مثلا بیایم روی مواردی مانور بدهیم که چنین کاری را انجام دادهاند؛ مانند ارمنستان که با ورزشکاران آذربایجان رقابت نمیکنند یا کرهشمالیها که مقابل ورزشکاران کره جنوبی به میدان نمیروند. ۲۷ کشور دیگر در این سالها این اقدام را انجام دادهاند؛ پس ما هم میتوانیم.یعنی اگر چهار چوب درست کنیم، مثلا اینجا چهارچوب این است که بگوییم سیاست جمهوری اسلامی در قبال اسرائیل غلط بوده یا درست بوده و در اجرا درست پیگیری نشده است. در همه صورتها روایتی که می کنیم کاملا متفاوت خواهد بود.
آیا چهارچوب خبری با توجه به تحولات باید انعطاف داشته باشد؟
بگذارید اینگونه بگویم؛ ما بر اساس داده چهارچوب را به وجود میاوریم. بر اساس اطلاعاتی که آنرا چهارچوب بندی کردیم مسئله را تحلیل میکنیم. اگر اطلاعات دچار اشکال باشد یعنی تحلیل هم اشکال دارد. برگردیم به مثال کرونا؛ من فرض گرفته ام که آمار رسمی زارت بهداشت باید حمایت شود. اگر در لحظهای این فرض و دیتای اولیه دچار اشکال شد، اطلاعات منم دچار اشکال شده است پس باید چهارچوب را هم تغییر دهم. اگر فرض اولیه اثبات شده، رد شد، ما چهارچوب را تغییر میدهیم و کار را بر اساس واقعیت و حقیقت پیش میبریم.
پس من ما اول باید ببینیم چه روایتی میخواهیم جا بیاندازیم. آن را تبدیل به چهارچوب و فریم خبری کنیم و تمام وقایع حول آن موضوع را طبق آن چهارچوب از طریق رسانه منتشر کنیم. چهارچوب بندی این کمک را میکند که بتوانیم راجع به پدیدهها فکر بکنیم، صحبت کنیم و آنرا مدون بکنیم. یعنی بر سر اینکه یک مسئله چگونه روایت شود، تفاهم کنیم.
وقتی مدیران رسانهای سر این مسئله به توافق برسند دیگر خبرنگاران هم تکلیف خودشان را میدانند؛ اینکه دنبال چه دادهای بگردند؛ با چه کسی مصاحبه کنند؛ چه چیزی باید بپرسند؛ چه تیتری باید بزنند. همه این مسائل را میتوان در چهارچوب خبری کلی بررسی کرد.
انتهای پیام