اخبار

رسانه‌های صدای مقاومت چگونه شکل گرفتند؟/ «مقاومت» حوزه پیشران در جامعه امروز

یک کارشناس رسانه گفت: اساساً رسانه‌های مقاومت ابتدا وجود نداشتند. ابتدا به ساکن رسانه‌های ضد‌مقاومت شکل گرفتند و بعد رسانه‌های مقاومت آرام آرام آمدند و به منصه ظهور رسیدند.

برنامه «بیست و چهار و یک دقیقه» با محوریت علوم شناختی و تکنیک‌های عملیاتی علوم و شاخه‌های منبعث از آن در بستر رسانه این روزها با همکاری خبرگزاری فارس و رادیو گفت و گو روی آنتن است. «علیرضا داوودی» کارشناس ارشد رسانه و علوم شناختی با کارشناسی «معصومه نصیری» مهمان برنامه شد و درباره بررسی فرایند شکل‌گیری حوزه رسانه‌ای در جریان مقاومت صحبت کردند.

** آیا الان آن چه که در میدان مقاومت وجود دارد مبتنی بر علم شناختی هست یا آن چه که در میدان هست را به صورت معکوس برمی‌گردانیم و مابه‌ازای آن را در حوزه دانشی علوم شناختی مورد بررسی قرار می‌دهیم؟

داوودی: نگاه ما به حوزه شناختی جدای از موضوعات هوش مصنوعی و روانشناختی است که البته همه اینها را هم دربرمی‌گیرد. اما اختصاصاً تمرکز بر حوزه رسانه است. تأثیری که بر رسانه می‌گذارد و تأثیری که از رسانه در مسیر تکامل تکنیکال خودش دریافت می‌کند. به همین منظور تمام تلاش و همت بر این بود که موضوعات تکنیکی بررسی شوند. موضوعاتی مثل توسعه، امنیت، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ و … با محوریت تأثیر رسانه بر روی آنها و اینها بر روی رسانه. یعنی ما رسانه را به عنوان دال مرکزی گرفتیم و همه این ساحات را به عنوان یک مدل در کنار این گنجاندیم که البته متغیّرهای مستقل و وابسته بسیار زیادی اینجا قابل طرح بود. اما محور و کلیت و روح حاکم بر همه این فضا بحث شناختی بود.

یک تأکیدی هم در فصل اول داشتیم و آن هم این است که علوم شناختی برخلاف علوم عملیات روانی یک فرایند است. منظور از این برخلاف به نسبت ضریب درصد هست نه مطلق و لزوماً به نتیجه فکر نمی‌کند. حالا که علوم منبعث از عملیات روانی عمدتاً بر فضای نتیجه متمرکز می‌شود. ما در فصل دو، تصورمان بر این است که حوزه شناختی باید یک مقدار کاربردی‌تر باشد و ساحات و موضوعاتی را که ما با آن درگیر هستیم، بازنمایی و بازگویی کند. البته تا آن حدی که مقدورات و اقتضائات اجازه می‌دهد که این اتفاق بیفتد. برای همین حوزه مقاومت به عنوان حوزه پیشران در فضای امروز جامعه، هم در حوزه داخل، هم در حوزه منطقه و هم در حوزه بین‌الملل مد‌نظر بوده و مقاومت به معنای اعم مفاهیم و موضوعات آن مد‌نظر هست.

تأثیری که رسانه‌ها در طول مدت بر روی حوزه مقاومت داشتند و تأثیری که این دو حوزه بر روی تکامل مفاهیم شناختی داشته اند و یا کمک‌هایی که در حوزه شناختی به ضریب عملکرد موفقیت فضای مقاومت و رسانه می‌دهد. پس می خواهیم یک مجموعه و پکیجی از موضوعات را اینجا بررسی کنیم. چرا؟ چون ما اینجا به سه نکته اذعان داریم و باید روی آن تأکید کرد. نکته اول اینکه مبنای دانش، آنجایی که می‌خواهد تبدیل به عملیات شود، تبدیل به اقدام شود، تبدیل به یک خروجی دارای ما به ازای ملموس شود، قاعدتاً یک سری تغییراتی در آن اتفاق می‌افتد. هیچ دانشی نیست که به صورت صرف بیاید و خودش را تبدیل به حوزه عمل و اقدام کند.

پس بنابراین تکاملی که آن حوزه عمل یا تغییراتی که در حوزه عمل نسبت به دانش رخ می‌دهد، در حوزه مقاومت اینجا برای ما حائز اهمیت است. زمانی که صحبت از حوزه مقاومت می‌کنیم، از یک دانش بسیار پیشرفته تکامل یافته در بستر زمان صحبت می‌کنیم. نکته دومی که به آن اذعان داریم، میزان تأثیری است که جریانات ضد مقاومت می‌خواستند بر این دانش یا بر اقدام منبعث از این دانش یا در مسیر اتصال دانش به آن اقدام بگذارند، به نسبت ضریب موفقیت‌ها و ناکامی‌‌هایشان بر این حوزه پرداخته می‌شود و البته تأثیری که حوزه مقاومت بر حوزه ضدمقاومت گذاشته که از پیروزی صرف و مطلق، جریان حوزه ضدمقاومت را به شکست مرکب منتقل کرده و راجع به آن الان دارد صحبت می‌کند.

گزاره سوم که برای ما حائز اهمیت است، این است که اساساً تکامل رسانه در حوزه نظر مدیون گزاره‌ها و مؤلفه‌های خلق شده در میدان عمل است. این قابل کتمان نیست. البته یک جایی این کتمان می‌شود و آن هم یک استثنا است. آن هم جایی است که من وقتی می‌خواهم از این حوزه دانش صحبت کنم یا حوزه عمل یا حوزه تجربه‌ای که داشتم ناقص است یا اصلاً غیرمرتبط است یا بیشتر تصور است. اینجا یک سری گزاره‌ها را می‌بینیم که می‌آید و اثر خود را می‌گذارد.

بنابراین می‌خواهیم اینگونه مسئله را تبیین کنیم که اساساً تأثیر دانش بر حوزه عمل یعنی حوزه شناختی بر حوزه مقاومت و تأثیر حوزه عمل بر حوزه و ساحات دانش یعنی حوزه مقاومت بر ساحات علوم شناختی. آن‌جایی که می‌آید نهایتاً مسیر مطمئن برای خلق نتایج مطمئن‌تر را ایجاد می‌کند که دایره بسیار وسیعی دارد، دایره بسیار گسترده‌ای دارد، جبهه‌بندی‌های مختلف دارد، تکنیک‌های متفاوتی دارد و در این فضا بحث دخیل کردن تکنیک‌های عملیاتی برای چگونگی تطور و تکامل مفاهیم شناختی بما هو دانش یا بما هو فعال در حوزه عمل بسیار حائز اهمیت است و فکر می‌کنم شاید بشود نقشه عملیاتی فصل اول حوزه شناختی که در واقع به سمع و نظر مخاطبین رسید.

** اساساً همانطور که اشاره کردید، گزاره مقاومت در دل خود حوزه ضدمقاومت را هم تقویت می‌کند. در حوزه شناختی و رسانه‌ای‌اش هم ضد‌جریان‌های مختلفی را فعال می‌کند و اساساً شاید جنس اتفاقی که در این حوزه دارد می‌افتد با آن چیزی که در فصل اول اشاره کردیم تفاوت‌های جدی‌ دارد.  یعنی ما داریم از ورود ندادن مباحث شناختی در میدان و در همان لحظه صحبت می‌کنیم و اینکه شما چگونه بتوانید سناریوی دقیق شناختی‌ را فعال کنید که در همان لحظه آن ضد جریان را بتواند به حاشیه ببرد. من فکر می‌کنم که روی این موضوع و اینکه اساساً خود این ضد‌جریان‌ها چگونه یا همان ضدمقاومتی که جنابعالی اشاره کردید، چگونه حوزه شناختی را تکامل دادند و حوزه حتی میدان را. چون به هر حال اینها ما به ازا دارد. مثلاً در حوزه‌های مختلف منطقه‌ای ما شاهد بودیم که در لحظه یک تصمیم‌گیری چگونه می تواند مبحث شناختی را تحت تأثیر قرار دهد و حتی می‌تواند عملیات مقاومتی را تحت تأثیر خودش قرار بدهد.

داوودی: تکامل دانش مرهون دو لبه است. یک لبه، لبه‌ ایجابی خودش است که این لبه ایجابی معمولاً مرتبط با حوزه جبهه همسو تلقی می‌شود. لبه دیگر، لبه علیه است. لبه ضد آن مفاهیم است، لبه بخش سلبی داستانی است که در مقابل شما صف‌آرایی کردند. علت چیست؟ علت این است که دانش در حوزه شناختی آنجا که می‌آید خودش را به رسانه عرضه می‌کند یا رسانه می‌رود از شناختی برای تکامل تکنیک‌های خودش عاریه می‌گیرد، لزوماً در اختیار یک طرف یا یک لبه نیست. بخشی از این امکان دارد در اختیار طرف مقابل یا لبه مقابل باشد. اینجا هنر در چیست؟ هنر در این هست که شما همزمان هم در جریان فکر کنید و هم ضد جریان فکر کنید. یعنی حوزه شناختی اینجا این قابلیت را می‌آورد و ایجاد می‌کند. هر دوی اینها دو ساحت دارد. چطور جریانی فکر کنیم؟ یعنی هم من در جریان مقاومت بتوانم فکر کنم، هم همزمان بتوانم در جریان ضد‌مقاومت هم فکر کنم که به ما تبع آن به صورت طبیعی هم باید ضد جریان مقاومت فکر کنم، هم باید ضد جریان مقاومت فکر کنم. چرا؟ برای اینکه اساساً بتوانم از آن چیزی که آنها به عنوان دانش، سرریز آن در حوزه تکنیک در قالب رسانه و شرایطی که به وجود آمده استفاده می‌کنند هم بهره ببرم. پس بنابراین همیشه لزوماً در حوزه شناختی و رسانه در جریان مقاومت به این معنی نیست که من از تکنیک‌های خودم استفاده کنم، خیلی وقت‌ها از تکنیک‌های خودشان علیه خودشان اما بر اساس اصولی که وجود دارد استفاده می شود. چون ما در حوزه مقاومت بنا بر اصول، اعتقادات و مقیداتی که وجود دارد، لزوماً از هر روشی هم نمی‌توانیم استفاده کنیم. هم بحث ایدئولوژیکی است، هم بحث اخلاقی است و هم مکتبی و همه این بایدها و نبایدهایی که وجود دارد.

** کما اینکه او هم این کار را می‌کند. یعنی در جبهه مقابل دقیقاً نگاه می‌کند ما به ازای آن را سریع تولید می‌کند بعد ارائه می‌دهد. بر اساس آن فرمتی که در ذهن مخاطب جریان مقابل خودش می‌‌داند.

داوودی: دقیقاً. پس بنابراین ما اینجا در یک دعوای تنازع بقای دریافت و اشراف داریم صحبت می‌کنیم. میزان و تسلط شما بر حوزه اشراف نسبت به آنچه که او فکر می‌کند، او می‌اندیشد، البته با اطلاعات آشکار و عیان. ما کاری به اطلاعات پنهان یا حوزه‌هایی که به حوزه‌های امنیت در بحث مقاومت می‌گردد واقعاً نداریم. اینجا بیشتر بحث ما بحث رسانه است و اتفاقاتی که پیش رخ داده است، نه اتفاقاتی که قرار است در آینده رخ بدهد چون این هم خودش یک فضایی را ایجاد می‌کند. بنابراین نگاه ما به این مسئله این است که باید ببینیم که این زاد و ولد دانشی و عملیاتی، کجا، در چه سطحی، با چه پارادایم‌هایی، در چه محیطی و البته بر اساس کدام نیازهای منبعث از اتفاقات و رویدادهای زمانی دارد شکل می‌گیرد. ما از کلمه جبهه استفاده می‌کنیم. جریان مقاومت یک جبهه است. جریان ضدمقاومت هم جبهه‌های متفاوت و متنوعی دارند.

پس بنابراین در همین ابتدای موضوع ما با دو واژه در حوزه مقاومت به نسبت حوزه‌های رسانه و شناختی سر و کار داریم. واژه نامتقارن و نامتوازن. برای همین خیلی وقت‌ها قواعدی که شکل می‌گیرد به عنوان دال‌های مرکزی یا مدلول‌های تابع، منبعث از قواعد رزم یا نبرد رسانه‌ای منبعث از اصول شناختی در قالب نامتوازن و نامتقارن است. بنابراین اینجا لزوماً مباحث کلاسیک مطرح نمی‌شود. اصلاً قرار نیست کلاسیک مطرح شود. کلاسیک را در خیلی از کتاب‌های نوشته‌اند. مثل همان فصل اولی که در واقع مطرح شد که خیلی از موضوعات آن مفاهیمی که در واقع بیان شد، نشأت گرفته از فضای نامتقارن و نامتوازن بود.

اساساً حوزه شناختی حوزه نامتقارن‌سازی است، حوزه نامتوازن‌سازی است. یعنی چه؟ من اگر قرار باشد که ذهن شما را بخوانم به صورت کلاسیک که نمی‌توانم بخوانم. چون همان‌قدر که من مشتاق هستم ذهن شما را بخوانم، همان‌قدر هم شما مشتاق هستی از ذهنیات خودت دفاع کنی. پس همیشه در مقابل من یک گاردی وجود دارد، یک سپر و سدی وجود دارد برای ورود. من از روش‌های متقارن که نمی‌توانم بگویم. شما می توانید به من بفرمایید که الآن دقیقاً در ذهنتان چه می‌گذرد؟ خیلی طبیعی است که پاسخ اولیه‌تان مثبت نخواهد بود. پس از روش متقارن، از روش متوازن من نمی‌توانم ورود کنم. باید شروع کنم. مثل خب امروز هوا چطور بود؟ بالاخره شما یک پاسخی می‌دهید. به نظر شما فردا هوا گرم است یا سرد است؟ فکر می‌کنید که در هوای سرد امسال نیازی هست کاپشن پوشیده شود یا نه؟ همین هوای سرد معمولی را مثل سال‌های قبل زمستان پررمق. از اینجا آرام آرام شروع می‌شود.

** تلاش برای شکستن مقاومت ذهنی شناختی بنده دارد شکل می‌گیرد.

داوودی: احسنت. پس از یک روش غیرمتوازن استفاده می‌کنند. بنابراین آن چه داریم اینجا در حوزه مقاومت درباره اش صحبت می‌کنیم در حوزه شناختی با دو واژه نامتقارن و نامتوازن جلو می‌رویم. چرا؟

** نامتقارن آن را هم مثال می‌زنید؟ برای نامتوازن مثال هوا را زدید.

داوودی: نامتقارن برمی‌گردد به ساحات دریافتی شما از مفاهیم. حالا که هوا سرد است، به نظر شما در این هوای سرد یک لیوان آب خنک نمی‌چسبد؟ شما می‌گویی تقارنی برای ما وجود ندارد. آب خنک مال هوای سرد نیست ولی راست می‌گوید. بگذار یک بار تجربه کنیم ببینیم چه می‌شود. این کاملاً نامتقارن است. هیچ تقارنی با ذهنیات شما نسبت به مفاهیمی مثل یخ، سرما، لرز، عقلانیت، اصلاً وجود ندارد.

** در ذهن شما گزاره مطرح می‌کند که می‌شود این کار را هم کرد.

داوودی: ولی من این کار را نمی‌کنم. یعنی مفاهیم و موضوعات هم‌ مفهوم، اما اراده‌ها و طراحی مسیر کاملاً نامتقارن شکل می‌گیرد. پس بنابراین ما در حوزه مفاهیم رسانه‌ای و در حوزه شناختی، در حوزه مقاومت نامتوازن و نامتقارن حرکت می‌کنیم. اینجا یک مسئله خیلی باریکی وجود دارد که این مسئله باریک می‌شود تصریح شناختی در این حوزه. میزان التزام شما به ایدئولوژی مقاومت، تعیین‌کننده میزان پذیرش شما نسبت به مفاهیم نامتقارن یا نامتوازن یا شناختی یا تکنینال تلقی می‌شود. هر جایی که ادا و اطفار بیاید خودش را به عنوان دال مرکزی مشخص کند، یک جاهایی شما با این نامتقارن و نا‌متوازن دچار مشکل می‌شوید. چرا؟ چون یک چیزی را نباید فراموش کنیم. تا این مسئله تمام نشده، تمام نمی‌شود. یک جاهایی امکان دارد که شما پوزیشن نافرجامی بگیرید اما این خودش یک روش در حوزه شناختی تلقی می‌شود. اما حوزه شناختی حوزه بسیار پیچیده‌ای است. خیلی وقت‌ها شما فکر می‌کنید صد درصد تمام شده است. در صورتی که این صد درصد تمام شدن مرحله یک برای تمام شدن دیگری است.

** و احتمالاً اساساً ما چیزی به نام صد درصد تمام شدن در حوزه شناختی نداریم. چرا که مدام این سیالیت و این بروز و ظهور یا همین نامتقارن نامتوازن‌هایی که شلیک می‌شود به سمت ذهن شما و شناخت شما، حوزه شناختی شما وجود دارند.

داوودی: اصلاً تقارن و توازن یعنی صد درصد. وقتی می‌گویی نامتوازن و نامتقارن یعنی همیشه خروج از صد. یا آن را صد و نیم می‌کنیم یا نود و نه و نیم می‌کنیم. مثل دو به علاوه دو است. لزوماً در حوزه شناختی دو به علاوه دو چهار نمی‌شود. یک بازی‌ هست احتمالاً هم دیده‌اید. دو سه قطعه کاکائو کنار همدیگر است. بعد طرف هم دارد یک تکه‌هایی را مدام برش می‌زند که اینها را به هم بچسباند و دوباره همان کاکائو کامل است ولی مدام یک تکه از آن جدا می‌شود. این کلیپ چند دقیقه‌ای را خیلی‌ها دیده‌اند. خب این الآن بالاخره کاکائوها هست، حذف شده، پس چرا خانه‌ها بغل هم می‌نشیند، این نامتقارن و نامتوازن است در حالی که شما فکر می‌کنی تقارن و توازنی در آن وجود دارد.

پس اینجا نکته‌ای خیلی مهم است. در حوزه رسانه، مفاهیم شناختی یک کارکرد ویژه‌ دارند و آن هم این است. خیلی جاها تعریفی منظم از بی‌نظمی‌های عملیاتی دارند. در این خیلی پیچیدگی وجود دارد. برای همین است که عرض کردم. آن کلید طلایی جدی برای این حوزه، میزان پذیرش ایدئولوژی مقاومت در حوزه کارکرد است. حالا اینجا البته کلمه مقاومت با کارکرد خیلی مفاهیم دارد. از بحث مبارزه با نفس تا مبارزه با استکبار اینجا مطرح می شود. اما در همه آنها این کلید واژه مشترک است که شما چقدر باور داشته باشید. برخی دانشجوها مراجعه می‌‌کنند می‌گویند استاد شما سخت می‌گیری. چند صباحی زنده هستیم، لذت را می‌بریم تمام می‌شود می‌رود. من همیشه پاسخم به این دسته از دانشجوها این است که مطمئنی می‌توانی تا آخر آن لذت ببری؟ چون از نظر شما ظاهراً لذت یک مفهوم پایدار در مقابل یک سری مفاهیم است. بعد این لذت تا کجا ادامه دارد. راجع به چه مفاهیمی ادامه دارد؟ اصلاً در چه ساحتی ادامه دارد؟ برای همین است که می‌گویم شما همیشه سعی کنید بروید روی لذت پایدار سرمایه‌گذاری کنید. ما برای لذت پایدار یک مفهومی داریم. حالا این را به لحاظ شناختی عرض می‌کنم. یک عبارت خیلی جدی‌ هست. اگر لذت را ترک لذت بدانید، دیگر لذت نفس را لذت نمی دانید. پس پایدار است. پس آن ناپایدار است. حالا التزام شما به آن پایدار و آن ناپایدار چیست؟ خیلی وقت‌ها پایدار ذهنی است که بعداً حلول عینی پیدا می‌کند. اما همیشه آن لذت در واقع ناپایدار عینی است. همیشه عینی است. لذت ننوشیدن مشروبات الکلی را الآن اگر شما بخواهید برای من توصیف کنید، چطوری توصیف می‌کنید؟ شما مشروبات الکی نخوردی که بگویی حالا نخوردن آن چه لذتی دارد. اگر بگویند لذت نوشیدن. خب طرف می‌گوید من خورده‌ام، لذت آن هم این است. می‌گوید ولی آیا پایدار است؟ می‌گوید نه، کاملاً ناپایدار است. اصلاً از یک جایی به بعد دیگر مخرب است. برای همین است کاملاً عینی است ولی آن لذت ننوشیدن ذهنی است. باید بیاید تبدیل شود. برای همین است التزام ایدئولوژیکی به آن اولیه میزان موفقیت شما در مدیریت فضای نامتقارن یا متوازن را دارد.

** نکته مهم اینجا هست که در حوزه شناختی وقتی وارد مباحث مقاومت می‌شویم، جریانات رسانه‌ای که اتفاق می‌افتد، دقیقاً روی همین بحث ایدئولوژی مقاومت کار می‌کند. تکنیک‌های ایجابی و سلبی‌ای که در ساحت شناختی دارد ذیل از بین بردن ایدئولوژی مقاومت انجام می‌شود چگونه هست.

داوودی: و البته بخش تکمیلی این ماجرا هم می‌تواند این باشد که لزوماً مخاطبین عزیز و شنوندگان بزرگوار فکر نکنند که اینجا باید موضوعات متعارف را بشنوند یا فکر نکنند که باید آنچه که قبلاً شنیده باشند را یک بار دیگر توقع داشته باشند بیایند اینجا بشنوند. نه، موضوع، موضوع جدیدی است. فضا، فضای کاملاً متفاوتی است و مبنائاً بسیاری از ضد و نقیض‌ها در حوزه تکنیکال اینجا بیان می‌شود. غیرمتعارف که می‌گویم از باب در واقع بدیع بودنشان نیست. از باب نپرداختن به آنها بوده است. برای همین وقتی ما می‌گوییم که مثلاً در ساحت حریم حیا. خب این خودش یک ساحت است. در حوزه شناختی، رسانه چطوری می‌آید می‌زند. رسانه‌های معاند و معارض. حیا را برای چی می‌زند؟ حیا را برای این می‌زند که مثلاً فقط من به شما بد و بیراه نگویم یا مثلاً می‌خواهم با شما صحبت کنم شمرده و تیریپ مدل با‌ادبی بردارم؟ نه، بن‌مایه مقاومت یا حیا است یا غیرت. چون حیا و غیرت تعهد می‌آورد. وقتی که تعهد آورد، تعهد پایه شناختی معرفت است. میزان معرفت شما به حوزه مقاومت بیان‌کننده ضریب التزام شما به فرایند سلب یا ایجاب آن است. برای همین است که در حوزه مقاومت دو واژه خیلی عجیب دارید. بعضی وقت‌ها می‌گویند طرف خیلی مقاومتی است. بعضی وقت‌ها می‌گویند طرف بریده است. بریده نسبت به چی بریده است. نسبت به مقاومت نه. نسبت به مقاومت نبریده است. نسبت به میزان التزام حیاباور یا غیرتمندانه‌اش به ایدئولوژی مقاومت بریده است. چرا؟ چون نمی‌تواند دیگر لذت ذهنی را تبدیل به عملیات عینی کند. چرا؟ چون خیلی جاها دیگر قدرت پردازش در ذهن نسبت به این مفاهیم را از دست داده است. عامل اصلی رسانه. دال مرکزی پیام رسانه. مدلول‌ها همه آن چیزی که در حوزه سلب یا ایجاب است. پس رسانه اینجا عامل اصلی نامتقارن‌سازی و نا‌متوازن‌سازی است.

** حالا ما یک برگشتی هم داشته باشیم، یک نگاهی بکنیم به فرایند تاریخی حوزه تأثیرگذاری و عملیات شناختی جریان‌های ضدمقاومت. چون به هر حال آنها هم فعال هستند و یک بخش فراوانی از آن چیزی که تا الآن در قسمت اول فصل دوم به آن اشاره کردیم برمی‌گردد به همین حوزه ضدمقاومت و بعد حتماً باید اشاره کنیم به اینکه حالا در جریان رسانه‌ای مقاومت چگونه باید اقدام شود. اینها با پیوست و پیوند جدی با حوزه علوم شناختی، حالا شنوندگانی که ما را دنبال می‌کنند، بحث کمی فراتر از تکنیک‌های رسانه‌ای رایج هست که اگر او به تو گفت فلان، شما هم در پاسخ به او این عملیات را به کار ببرید. ما داریم در حوزه شناخت صحبت می‌کنیم و علوم شناختی یک پله فراتر و بالاتر از مبحث تکنیک‌های رایج رسانه‌ای را مورد توجه قرار می‌دهد. چرا که اتفاقاً حوزه مقاومت از آن حوزه‌هایی هست که اگر شما در حوزه شناخت‌تان اتفاقی بیفتد حصول آن نتیجه مطلوب اتفاق افتاده است. این را ما اشاره کنیم به آن بحث در واقع حوزه تأثیرگذاری عملیات شناختی در جریان‌های ضدمقاومت و بعد هم به خود رسانه‌های مقاومت اشاره کنیم.

داوودی: اساساً رسانه‌های مقاومت ابتدا وجود نداشتند. ابتدا به ساکن رسانه‌های ضد‌مقاومت شکل گرفتند و بعد رسانه‌های مقاومت آرام آرام آمدند و به منصه ظهور رسیدند. البته رسانه به معنی مدیا و دیوایس آن را دارم عرض می‌کنم. به تعریف خیلی ریزتر یعنی زبان و اندیشه ما فعلاً کاری نداریم.

** اتفاقاً شاید آن حتی برعکس بوده باشد.

داوودی: اول آن شکل گرفته است، بعد ضد مقاومت. ما داریم در واقع به یک کارکرد مصداقی قابل لمس و قابل اعتنا اشاره می‌کنیم. پس بنابراین ما در حوزه مقاومت، قبل از اینکه اصلاً بیاییم حوزه مقاومت را بشناسیم یا مثلاً تشریع کنیم، باید بگوییم که چه شد که حوزه ضدمقاومت توان رویارویی با حوزه مقاومت را در خودش دید. رسانه اینجا اصلاً بیس یک آن رسانه بود. حالا باید ببینیم که آیا این توان در تطور تاریخی توانسته فزاینده باشد یا کاهنده بوده است. و بعد نسبت این فزایندگی یا کاهندگی که البته ما به شدت معتقد هستیم که فضا کاهنده بوده است، نسبت آن با موفقیت عملیات‌های میدانی چقدر بوده است؟

الان جریان ضدمقاومت باید پنجاه برابر جریان مقاومت انرژی بگذارد و وقت صرف کند. قبلاً برعکس بوده است. جریان مقاومت باید پنج هزار برابر انرژی می‌گذاشت که ضدمقاومت را بتواند. ولی ببینید الآن به کجا رسیدیم، چه اتفاقاتی رخ داده که جریان ضدمقاومت باید پنجاه برابر جریان مقاومت انرژی بگذارد که فقط بتواند با آن هم ارز شود. اینکه اصلاً بتواند از آن          پیشی بگیرد یا مسلط شود ضریب درصد دیگری را می‌طلبد. پس بنابراین حتماً به این مسئله ما باید دقت داشته باشیم و روی آن تمرکز داشته باشیم. ما برای توجیه چرایی شکست جریان مقاومت صحبت نمی‌کنیم. ما داریم از ادله‌ چرایی تطور تاریخی شکست جریان ضد‌مقاومت صحبت می‌کنیم.پس پیش‌فرض ما این است: جریان مقاومت توانسته است پیشی بگیرد، عقب‌ماندگی را جبران کند، مسلط شود و تعیین‌کننده.

** و این مدیون حوزه عملیات است؟

داوودی: این مدیون ارتباط حوزه دانش و عملیات است. یعنی هر چه مسیر بین دانش و عملیات، رفت و برگشت‌های حرفه‌ای‌تر، نامتواز‌ن‌تر و نامتقارن‌تر پیدا کردند، حوزه مقاومت تسلطش و تعیین‌کنندگی آن. خیلی وقت‌ها شما مسلط هستی ولی تعیین‌کننده نیستی. اما حوزه مقاومت الآن تعیین‌کننده شده است. در حوزه تسلط و تعیین‌کنندگی توانسته به این نقطه برسد. این به چه معناست؟ یعنی میزان تسلط و تعیین‌کنندگی جریان ضدمقاومت با چالش جدی رو‌به‌رو شده است. پس اینجا یک مفهومی خلق می‌شود و آن هم مفهوم خطوط موازی است. مفهوم خطوط موازی چه را به ما می‌گوید؟ می‌گوید هر جایی که جریان ضدمقاومت، در رویارویی با مقاومت کم آورده است، خطوط موازی جریان مقاومت را در عملیات ایجاد کرده البته بر اساس پروتکل‌ها و دانش‌هایی که خودشان دارند. من یک مثال خیلی ساده بزنم. یک زمانی ما فقط رادیو بغداد را داشتیم. رادیو مسکو را داشتیم. حالا شنونده‌هایی که کمی سن‌شان بیشتر هست و مثل ما پیر هستند می‌دانند. آمدیم جلوتر دیدند جواب نمی‌دهند، رادیو بی‌بی‌سی. بی‌بی‌سی هم برای خودش حرف برای گفتن داشت. آمد جلو دید نمی‌تواند مسلط و تعیین‌کننده باشد. شد تلویزیون بی‌بی‌سی، تلویزیون صدای آمریکا. کمی جلوتر آمد دید نمی‌تواند جواب بدهد. گفت شبکه من و تو را هم بزنیم. شبکه اینترنشنال را هم بزنیم. آمد جلوتر گفت مجازی را هم وارد کنیم. هی هر چه جلوتر آمده، می‌بیند این تسلط شاید از سمت خودش به لحاظ کمیت بد نباشد اما به لحاظ کیفیت، تعیین‌کنندگی دارد عقب می‌ماند. پس هی دارد خودش را تکامل می‌دهد. یکی از راه‌هایی که ما متوجه شویم در چه وضعیتی از قدرت برهم‌زنندگی هستیم، میزان تکامل و میزان جهشی است که دشمن می‌کند. اگر ما جهش نکرده بودیم، همچنان با رادیو مسکو یا با رادیو آزادی می‌خواستند ما را نگه دارند. پس این همه تکامل یک بخشی از آن به این برمی‌گردد. برای همین است که عرض می‌کنم. آن ایدئولوژی یک بخشی از آن برمی‌گردد به میزان باور شما. که اساساً ما بدبخت مطلق مایشاء عالم نیستیم. این خیلی مهم است. یا خیلی از حساب و کتاب‌ها را منبعث از واقعیت علی الارض محاسبه کنند نه توهمات. توهمات باز نگاه ذهنی‌گرایی در این حوزه متفاوت است. پس بنابراین ما در حوزه شناختی باید به این فضا در حوزه مقاومت برسیم و اینکه اساساً در حوزه جریان ضد‌مقاومت چه تکامل‌هایی صورت گرفته است. البته اینجا به یک نکته باریک و البته حیاتی هم باید اشاره کرد و آن هم این است: ضریب موفقیت جریان ضدمقاومت منبعث از حرکت عمقی آن نیست. برگفته از حرکت‌های طولی قابل استمرار است.

** و آیا پایدار هم هست؟ یعنی نکته پایداری هم به نظرم الآن یک مؤلفه جدی در این حوزه است. چه برای جریان مقاومت و چه ضد مقاومت.

داوودی: هر دو پایدار هستند. البته تعریف دارد. پایدار در تکامل روش‌ها، پایدار در برهم‌زدن محیط‌های عرضه، پایدار در مهندسی فضای تقاضا.

** پایدار در اثرگذاری؟

داوودی: اینجا دیگر از کلمه پایداری شاید نشود استفاده کرد. اینجا باید از مفاهیم دیگری بهره برد که بهتر است که به جای پایداری بگوییم ضریب نفوذ. ضریب نفوذشان چقدر است. یک زمانی ضریب نفوذ کمیتی بود. الآن ضریب نفوذ در لایه‌های سه و چهار رفته است. برای همین است که جنگ‌های نسل چهارم به بعد دارد شکل می‌گیرد. برای همین است که در عرصه علوم ارتباطات، ارتباطات تک بعدی جواب نمی‌دهد. برای همین است که ما به ارتباطات منشوری یا بعضی جاها منشوری رادیکالی متوسل می‌شویم. برای همین میزان محاسبه آن خیلی پیچیده است. البته یک نکته را هم نباید فراموش کرد. این را من به عنوان حسن ختام عرایضم اینجا مطرح می‌کنم. میزان تسلط و تفوق در حوزه مقاومت نسبت به ضدمقاومت، عمداً می‌خواهم ثقیل بگویم. فردا خیلی از بزرگواران و کارشناسان نگویند چرا ثقیل است. می‌خواهم عمداً ثقیل بگوییم. حد‌اقل هزار برابر توان آفندی زیررادیکال جبهه ضد‌مقاومت. این معادله، خیلی معادله سخت و پیچیده‌ای است. البته باید به آن اشاره کرد. اما خیلی قبل‌ترها یعنی مال مثلاً سه چهار دهه پیش به قبل، جریان ضد مقاومت، برای زمین‌گیر کردن جریان مقاومت، در دو یا سه ساحت محاسبه می‌کرد. اما الآن جریان ضد مقاومت حد‌اقل پنجاه ساحت و فاکتور را باید برود محاسبه کند. این خیلی مهم است. علت چیست؟ علت این است: جریان مقاومت مسلح به تکنیک شده است و جریان ضدمقاومت عاجز از به‌روزرسانی تکنیک‌ها شده است. نه اینکه نتواند تکنیک خلق کند. عاجز از به‌روزرسانی تکنیک‌هایش شده است. پس جریان مقاومت در یک سراشیبی درجه‌بندی قرار گرفته شده است. برای همین است که اهتمام آن در شکستن و ایجاد خلأ و فاصله در مبدأ مقاومت است.

** بحث محور مقاومت اساساً نقطه کلیدی اولیه و آن بحث ایدئولوژی‌ای که مطرح کردید دارای اهمیت است. نکته اینجا هست که بسیاری از کسانی که ممکن است ما را بشنوند، بگویند مقاومت و محور مقاومت در حوزه عملیات و در حوزه سخت‌افزاری بسیار قوی و حرف برای گفتن دارد و شاید همین هم معادلات را بر هم زده است. ولی می‌گویند که شما در حوزه نگه‌داری این ایدئولوژی و تقویت این ایدئولوژی و صیانت از آن برای اینکه در حوزه شناختی مخدوش نشود که می‌رود در حوزه‌های نرم‌افزاری و حوزه‌های شناختی، اینجا محور مقاومت ضعف داشته است و اگر آن توان عملیاتی و حوزه سخت‌افزاری نبود چه بسا که در واقع این جریان مسائلش، مسائل متفاوت‌تری بود. از این منظر ما اگر بخواهیم به آن نگاه کنیم، چگونه می‌توانیم؟ یعنی به هر حال شما می‌فرمایید که جریان ضد‌مقاومت امروز نمی‌تواند امروز این تکنیک‌های خود را به‌روز بکند. اگر که توانست این کار را بکند، آیا ما به لحاظ تکنیکال یارای برابری با او را داریم برای سد کردن میزان تأثیرگذاری شناختی او و افکار عمومی آن سه لایه‌ای گفتید. داخل، منطقه و بین‌الملل.

داوودی: دو سه مفهوم را از هم تفکیک کنیم که شاید تا آخرین روزی که این مباحث استمرار دارد به ما کمک کند. مفهوم اول، ما بین جبهه مقاومت و افراد در مقاومت تفاوت قائل هستیم. جبهه مقاومت بن‌بست ندارد اما بعضاً افراد مدعی یا افراد حاضر در این حوزه به بن‌بست رسیده‌اند. به خاطر ظرف محدودشان. این نکته اول. نکته دوم؛ چه چیزی من فرد را در جبهه مقاومت دچار ضعف می‌کند؟ آن‌جایی که به جای پرداختن به معرفت بنیادین و حرکت جوهری و ذاتی مقاومت، متوسل به ترجمه‌های دانش منبعث از تفکرات ضد‌مقاومت می‌شوند. من نمی‌خواهم بگویم ترجمه بد است. نمی‌خواهم بگویم ترجمه علوم غرب یا جبهه ضد مقاومت بد است. اتفاقاً آدم باید آنچه که در نزد دشمنانش هست را دریافت کند. بد کجاست؟ آنجا که وقتی دریافت کردی بیایی از همان متد استفاده کنی. آن خودش این متد را ایجاد کرده است که تو را زمین‌گیر کند. بعد تو بخواهی از متد او برای زمین‌گیر کردن خود او استفاده کنی؟ خب نمی‌شود. جور در نمی‌آید. برای همین است که ترجمه متد ضدمقاومت نشأت گرفته و تولید شده در جریان ضدمقاومت توسط افراد در جریان مقاومت و تبدیل آن به متد برای مبارزه با ضد‌مقاومت جایی است که ما را با مشکل مواجه می‌کند. پس آنجا که شما می‌فرمایید به عنوان یک مخاطب منتقد یک جاهایی در تثبیت آن یا یک جاهایی در استنباط آن دچار ضعف شدیم، خود جریان مقاومت دچار ضعف نیست. من اینجا دچار مشکل شدم. من اینجا نمی‌فهمم. همین حوزه شناختی را شما نگاه کنید. چرا راه دور برویم؟ ما داریم راجع به همین حوزه حرف می‌زنیم. ما چقدر ترجمه در همین کشور خودمان راجع به حوزه شناختی داریم که افراد بسیار زیادی ترجمه کرده‌اند، افراد بسیار زیادتری رفته‌اند آن ترجمه‌ها را کرده‌اند مبانی کار خودشان برای تکنیک‌سازی. حالا می‌خواهیم بگوییم همین شناختی بیاید برود در رسانه، بیاید برود در حوزه مقاومت. خودمان با دست خودمان به واسطه تکنیکی که او استفاده کرده است، خودمان را زمین‌گیر کردیم. این هم محور دوم. نکته دومی که مهم است و نکته سومی که نکته بسیار مهم‌تری است. حوزه مقاومت حوزه مبارزه مستمر غیرقابل انقطاع است. به این معنی نیست که پروژه است. خیر، مقاومت کاملاً پروسه است و تمام نشدنی.

** فرایندی الا الابد.

داوودی: احسنت. پس ما نمی‌توانیم در این فرایند خودمان را فراورده تعریف کنیم. خب به اینجا رسیدیم دیگر تمام است. این کار را کردیم دیگر تمام است و من الله توفیق. این حرکت نمی‌شود. طرف را بردند در مسابقات شنا، گفتند تو باید سه دور این عرض را بروی بیایی تا برنده شوی. گفت خیل خوب است ولی چرا من سه دور عرض را بروم؟ خب یک دور طول را می‌رود. گفتند نمی‌شود. گفت: نه، من انجام می‌دهم. گفتند همه دارند عرض را می‌روند، تو تا بخواهی طول را بروی، خود اینها تو را زده‌اند. اصلاً فندانسیون آن این نیست. تو دنبال چه می‌گردی؟ گفت خب باشد. حالا اگر یک دور عرض را بروم سریع‌تر از همه بروم. گفتند آقا باید سه دور بروی. یک دور فایده ندارد. گفت این چه وضعیتی است. یکدفعه بگو نمی‌خواهیم تو را در مسابقه شرکت بدهیم. گفتند ما می‌خواهیم تو را شرکت بدهیم، تو چرا نمی‌فهمی قواعد چطوری است. در حوزه مقاومت اینطوری است. می‌گوید مقاومت ابدی است، فرایندی است، غیرقابل انقطاع است، ایدئولوژیکی است، معرفتی است، تکنیکال است. شوخی نیست. طرف می‌آید می‌گوید ما الآن این تکه را گرفتیم، دیگر برویم. این تکه یکی از هزاران تکه‌ای است که تو باید بروی بگیری. پس بنابراین باید نگاه کنیم ببینیم قواعد در حوزه مقاومت نسبت به تثبیت خودش، استمرار خودش و تکثیر خودش، این خیلی مهم است. چون تثبیت و استمرار در حوزه مقاومت یک مفهومی دارد تحت عنوان تکثیر پیوسته. تکثیر حوزه مقاومت در حوزه فردافزاری، مغزافزاری، نرم‌افزاری و سخت‌افزاری است. همه این ساحات را دربرمی‌گیرد. برای همین است که شما می‌بینید که جریان مقاومت جریان بالنده بدون بن‌بست است. شما در جریان مقاومت بن‌بست نمی‌بینید.

** و این را باید باز دوباره تأکید کنیم که وقتی از جریان مقاومت صحبت می‌کنیم، خیلی فراتر از افراد مقاومت داریم صحبت می‌کنیم چون فرد بلافاصله ممکن است مخاطب برود مابه‌ازای فرد را بگیرد. بگوید که مثلاً…

داوودی: اینجا فرد نیست. اینجا آن مکتب، آن فرایندی است که آن فرد در آن قرار می‌گیرد. امکان دارد فرد یک جایی کم بیاورد.

** یا حتی اساساً اشتباه قرار گرفته باشد.

داوودی: احسنت. آن فرد است که مشکل دارد. مسیر درست است. چرا؟ یک مثالی هم برای شما بزنم. شنوندگانی که ورزشکار هستند. برای دونده‌ها همیشه موانع وجود دارد. آنی هم که راه می‌رود امکان دارد مانع وجود داشته باشد. اما وقتی شما دویدن و راه رفتن را تکنیکال می‌کنید، اسم آن را پارکور می‌گذارید، دیگر محدودیت و مانعی وجود ندارد. چرا؟ چون اصل پارکورکارها چیست؟ اصلاً بودن مانع و پریدن از روی آن هست. حالا یک جا را با دست می‌پرد، یک جا را با ارتفاع می‌پرد، یک جا را با پا می‌پرد، یک جا را با کله می‌پرد. اصلاً ذاتش بودن مانع است. مانع نباشد که می‌شود راه رفتن. پس حوزه مقاومت من بخواهم خیلی مثال عینی بزنم مثل این موضوع می‌ماند. حالا اگر تو نمی‌توانی از روی دیوار بپری دیگر گیر خودت است. برو یاد بگیر ببین چطوری باید بپری.

** یک نکته دیگری را هم فکر می‌کنم لازم باشد به آن اشاره کنید چون ما وقتی از بحث مقاومت صحبت می‌کنیم، از یک بحث تمدنی و جهانی صحبت می‌کنیم. تصور مخاطب شنونده ما این نباشد که ما داریم از چند کشوری که یک مقداری نزدیک‌تر ما هستند یا اتفاقاتی که تا امروز شنیده‌ایم، این محور، محور مقاومت است صحبت کنیم. این فهمی که ما از مقاومت داریم که یک فرایند غیرقابل انقطاع هست و همان نکته‌ای که شما اشاره کردید. یکی از هزاران تکه‌ای هست که شما باید می‌گرفتید. نگاه بین‌المللی به این حوزه و اتفاقات… چون آنجا ما دیگر عملیات نداریم. یعنی ما در کشورهایی که به آنها محور مقاومت می‌گویید عملیات داریم. ملموس است. یعنی یک نکته عینی اتفاق افتاده است در کنار آن یک نکته رسانه‌ای شناختی هم اتفاق افتاده است. اما برای آن بخشی که اساساً شناختی از این حوزه عملیات ندارد یعنی در پروتکل فکری او نیست اما ما داریم در حوزه مقاومت او را می‌بینیم در یک نگاه کلان تمدنی بلند مدت، علوم شناختی آیا در حوزه رسانه برای او هم دستاوردی در حوزه مقاومت دارد یا خیر؟

داوودی: مقاومت برای هر آن کسی که احساس کند می‌خواهد یا می‌تواند، راه حل دارد. مسیر تعریف کرده است. شما نگاه کنید دربرگیرندگی در هر دو طیف بسیار زیاد است. ارتش امریکا را شما بروید نگاه کنید یک مشت جانی به اضافه یک تعداد آدم کلاسیک. یعنی طرف چاقوکش است، طرف آمد جزء ارتش امریکا شد. در حوزه مقاومت شما می‌بینید طرف چاقوکش آمده در حوزه مقاومت اما میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زیرزمین تا آسمان است. برای همین است که قریب به اتفاق اینهایی که از هر جایی که جنگ است برمی‌گردند، تریپ افسردگی برمی‌دارند. شما یک فیلم در آمریکا نمی‌بینی که راجع به بازمانده‌ها بسازند در آن آدم‌های افسرده نباشند. آدم‌ها در حوزه مقاومت که از جبهه، حالا هر نوع جبهه‌ای، چه جنگ نرم و چه جنگ سخت برمی‌گردند، تازه عطش پیدا می‌کنند، تازه شارژ می‌شوند،تازه…

** یک بهجتی از خودشان دارند.

داوودی: این بهجت را که گفتید من یاد این نکته افتادم، می‌گویند اقامه عزا برای ابا‌عبدالله و ائمه، همش گریه است، همش حزن است، همش اندوه است ولی به محض اینکه چراغ‌ها را روشن می‌کنند، یک بهجت درونی آدم را فرا می‌گیرد برای اینکه ائمه هیچ‌وقت نسیه حساب نمی‌کنند. همیشه نقد است. حوزه مقاومت هم همش نقد است. شما در حوزه مقاومت که کار می‌کنید نقد است. بهجت نقد است. آن شادی و آن سرزندگی و آن پویایی نقد است اما طرف رفته جنگ ویتنام برگشته اول بدبختی او است. رفته در فضای عراق و افغانستان جنگیده برگشته اول…

** نکته‌اش در همان بحث ایدئولوژیکی است که شما اشاره کردید. یعنی نقطه حیاتی و طلایی اتفاق در ایدئولوژی بحث است.

داوودی: در هر دو مجموعه افرادی هستند. ما در جنگ تحمیلی خودمان. یک نمونه خیلی ساده. خیلی از افراد بوده‌اند، فیلم‌های آن ساخته شده است، همین مجید سوزوکی یک نوع… چطور این آدم رفته برگشته و با یک شادی‌ای برگشته است که قیمت این شادی خونش بوده است. در ارتش هم یارو می‌رود فضا تاریک، باید پرده را بکشی. این فیلم‌هایی که خودشان می‌سازند. اصلاً دم و دستگاه دارند فقط برای تیمار این سربازانشان که بعد از جنگ برمی‌گردند. پس هر کسی که، هر گونه‌ای که فکر کند، کافی است معرفت نسبت به دانستن یا خواستن داشته باشد، در این جبهه جا دارد. فارغ از تیپ، ریخت، قیافه و نوع فکر کردن. هیچ فاصله‌ای وجود ندارد. حالا حوزه رسانه، حوزه شناختی، اینجا اصلاً مفاهیم را می‌آید در این موضوع هم بازتعریف می‌کند و هم ان‌شاءالله به عناوین دیگر، به دیتیل‌هایی که برگزار شود و راجع به آن صحبت شود می‌شود بیشتر پرداخت.

** اگر نکته‌ای برای روشن شدن افق پیش روی این چند برنامه‌ای که خواهیم داشت با محور بحث علوم شناختی مقاومت که می‌تواند روشن‌کننده چراغ‌هایی در ذهن مخاطب ما باشد که دنبال آن در برنامه‌های آینده بگردد، ارائه بفرمایید و ان‌شاءالله که مخاطبان هم پیگیری کنند. اگر توضیح تکمیلی‌ای دارید ما در خدمت شما هستیم.

داوودی: در این فصلی که ان‌شاءالله ما پیش رو خواهیم داشت و راجع به آن صحبت خواهیم کرد، نمی‌خواهم بگویم تضارب آراء نباید باشد. اتفاقاً تضارب آراء همیشه باعث بالندگی موضوعات می‌شود. اما یک نکته‌ای خیلی مهم است و آن هم این است که تأمل‌های شناختی در حوزه رسانه‌ای نسبت به مقاومت مفهومی نیست که به این راحتی با ذهنیت ترجمه‌پذیر یا متوقف‌مانده یا مدعی خیلی سازگاری داشته باشد. برای همین یکی از مهمترین اتفاقات این است که ما باور کنیم داریم راجع به قله‌های توانمندی در حوزه رسانه با محوریت شناختی در ساحت مقاومت صحبت می‌کند. این خیلی خوب است. عرض کردم ما داریم راجع به موضوعات عیان و آشکاری که همه می‌دانند صحبت می‌کنیم. ما قرار نیست برویم خیلی از موضوعاتی که پنهان هست را صحبت کنیم. اصلاً در این حوزه ربطی هم به ما ندارد. اما یک مفهومی خیلی برای ما حائز اهمیت است و آن هم این است که این باور را به جامعه منتقل کنیم که مقاومت در هر سطحی تعالی‌بخش و تکامل‌دهنده هست الّا یک سطح. مقاومت در برابر فهمیدن. مقاومت در برابر فهمیدن یعنی مقاومت در برابر حق. اینها را اگر جدا کنیم، مقاومت تعامل‌بخش و تعالی‌بخش است. ما در حوزه شناختی، در حوزه رسانه و در ساحت مقاومت، می‌خواهیم یک بار بنشینیم در بیست و چند برنامه این فضای باور به این تعالی و تکامل که حاصل شده را یکبار با هم مرور کنیم. شاید بعضی جاها مباحث خیلی سخت شود، بعضی جاها خیلی فنی شود، بعضی جاها کلمات خیلی ثقیل شود اما همه اینها برای اثبات این مسئله است که دشمنی که ما در روبه‌روی خود داریم، شاید دشمن بسیار قوی‌ای باشد اما نه به اندازه قدرتی که الآن ما داریم.

به گزارش فارس، مجموعه برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» کاری از رادیو گفت و گو به تهیه کنندگی نوشین رهگذر، سردبیری علیرضا داودی، اجرای کارشناسی خانم معصومه نصیری در روزهای دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۱۶ از طریق امواج رادیو موج fm ردیف ۱۰۳،۵ مگاهرتز تقدیم علاقه مندان به حوزه علوم شناختی می شود.

این برنامه با هدف معرفی و آگاهی بخشی  علوم شناختی در قالب نبردها ،دیپلماسی و نهایتا جنگ های علوم شناختی هم در قالب های  صلح مبتنی بر علوم شناختی و هم در قالب فضای عمومی عملکرد در چارچوب علوم شناختی در بستر رسانه به روی آنتن رادیو گفت و گو رفته است. این میزگرد با استفاده از تکنیک های علوم شناختی به گفتمان سازی بر مبنای تکنیک ها و شگردهای رسانه ای در حوزه ی شناختی می پردازد.

انتهای پیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا